°○💜🌕✨○°
°○💜🌕✨○°
گاهی آدمی . . .
خسته می شود از همه چیز . . .
خسته می شود از جمع . . .
از حرف ها و گفتگو ها . . .
از هیاهو و شلوغی . . .
از کوچک ترین چیز ها . . .
تاقت فرسا می شود . . .
و من . . .
میخواهم بروم به جنگلِ افسانهای توماندرا . . .
بروم پیِ دشتِ پوشیده شده از بنفشه هایی با رایحهیِ ملایم که مشام انسان را نوازش میکند . . .
بروم پیِ باغ آویخته شده از زنبق هایِ نو روییدهیِ بهاره که مرا یادِ آن خاطرات میندازد . . .
بروم در انتهایِ معدن هایِ کشف نشده که آوایِ کریستال ها و آمیتیست ها مرا از درون درخشان خود خبر میدهند . . .
بروم در ابتدایِ آبشارِ بهشت درست در کنارِ بوستان هایِ آغشته شده از لاله هایِ بنفش که دقیقا مورد علاقهیِ من است . . .
بروم نزدِ کوهستان ها که به هنگامِ غروب طیفی از رنگ بنفش در آن پدیدار می شود که زیبایی را به چشم انسان را میکشاند . . .
بروم کنارِ درخت ها و گل ها که پروانه هایِ حیران با بال هایی بلورین به دور آنها بار ها و بار ها میگردند خیره و مبهوت شوم . . .
میخواهم بروم در راسِ کهکشانِ آندرومدا گمنامی شوم که جسمم در آنجا شروع به تجزیه و تحلیل میکند . . .
میخواهم بروم در کاخِ سلطنتیِ کهن که درون آن با پرده هایِ بنفش و گوی هایِ طلایی برافراشته شده است . . .
چه بسا میگویند از دوران هایِ قدیم و کهنسال . . .
از داستان هایِ دور افتاده و خاک خورده . . .
بنفش رنگی سلطنتی است . . .
رنگی که نمایندهیِ اصالت و بی همتایی است . . .
رنگی که اعصاب را آرام میکند و تحریک پذیری در آن وجود ندارد . . .
بگذریم . . .
هرچی گویم از آرامشِ نهفتهیِ آن به راستی کم گفتهام . . .
-بنفش
∘₊✧───────⋆。‧˚ʚ🪻ɞ˚‧⋆───────✧₊∘
گاهی آدمی . . .
خسته می شود از همه چیز . . .
خسته می شود از جمع . . .
از حرف ها و گفتگو ها . . .
از هیاهو و شلوغی . . .
از کوچک ترین چیز ها . . .
تاقت فرسا می شود . . .
و من . . .
میخواهم بروم به جنگلِ افسانهای توماندرا . . .
بروم پیِ دشتِ پوشیده شده از بنفشه هایی با رایحهیِ ملایم که مشام انسان را نوازش میکند . . .
بروم پیِ باغ آویخته شده از زنبق هایِ نو روییدهیِ بهاره که مرا یادِ آن خاطرات میندازد . . .
بروم در انتهایِ معدن هایِ کشف نشده که آوایِ کریستال ها و آمیتیست ها مرا از درون درخشان خود خبر میدهند . . .
بروم در ابتدایِ آبشارِ بهشت درست در کنارِ بوستان هایِ آغشته شده از لاله هایِ بنفش که دقیقا مورد علاقهیِ من است . . .
بروم نزدِ کوهستان ها که به هنگامِ غروب طیفی از رنگ بنفش در آن پدیدار می شود که زیبایی را به چشم انسان را میکشاند . . .
بروم کنارِ درخت ها و گل ها که پروانه هایِ حیران با بال هایی بلورین به دور آنها بار ها و بار ها میگردند خیره و مبهوت شوم . . .
میخواهم بروم در راسِ کهکشانِ آندرومدا گمنامی شوم که جسمم در آنجا شروع به تجزیه و تحلیل میکند . . .
میخواهم بروم در کاخِ سلطنتیِ کهن که درون آن با پرده هایِ بنفش و گوی هایِ طلایی برافراشته شده است . . .
چه بسا میگویند از دوران هایِ قدیم و کهنسال . . .
از داستان هایِ دور افتاده و خاک خورده . . .
بنفش رنگی سلطنتی است . . .
رنگی که نمایندهیِ اصالت و بی همتایی است . . .
رنگی که اعصاب را آرام میکند و تحریک پذیری در آن وجود ندارد . . .
بگذریم . . .
هرچی گویم از آرامشِ نهفتهیِ آن به راستی کم گفتهام . . .
-بنفش
∘₊✧───────⋆。‧˚ʚ🪻ɞ˚‧⋆───────✧₊∘
۴.۴k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.