پارت ۲۸
ویو کوک
با حرفی که پدر ته زد بغضم ترکید که ته گفت برم توی اتاقم .
رفتم توی اتاقم و نشستم روی تخت از صدای عربده هاشون ترسیده بودم ،پتو رو کشیدم رو ی خودم و بالشت رو برداشتم و شروع کردم به گریه کردن که یه دفعه صدای گوله اومد از اتاق خارج شدم که ببینم چه اتفاقی افتاده ته که من رو دید سمتم و چشم رو گرفت منم سعی کردم دستش رو از رو چشم بردارم که نتونستم .
ویو ته
کوک با صدای گوله از اتاقش اومد بیرون دویدم سمتش و چشمش رو با دستم گرفتم که پدرش رو با سری سوراخ و کلی خون دورش نبینه سعی کرد که دستم رو از روی چشمش بردار ولی نزاشتم دوباره بردمش توی اتاق .
ته: چرا بدونه اجازه اومدی بیرون .« داد »
کوک: ترسیدم....... نکنه هق اتفاقی هق برات هق افتاده هق باشه ، بعد الان سرم داد میزنی؟«ترس با گریه.»
ته : شاید چیزی باشه که تو نباید ببینی .
ته : کوک ببخشید سرت داد زدم.
کوک : نه نمی بخشمت ، فقط بگو چی شوده؟
ته : بابات به بابام حرف زد و رفت رو عصابش بعد بابام گشتش ،همین حالا میبخشی؟
کوک : از بابات بابت این کارش تشکر کن ، منم هنوز نمی بخشمت.
«ادمین: دیگه حوصله ندارم حرف هاشون رو بنویسم یه راست میرم سره شب جنجالی.
«پرش به شب»
ادامه دارد....................
با حرفی که پدر ته زد بغضم ترکید که ته گفت برم توی اتاقم .
رفتم توی اتاقم و نشستم روی تخت از صدای عربده هاشون ترسیده بودم ،پتو رو کشیدم رو ی خودم و بالشت رو برداشتم و شروع کردم به گریه کردن که یه دفعه صدای گوله اومد از اتاق خارج شدم که ببینم چه اتفاقی افتاده ته که من رو دید سمتم و چشم رو گرفت منم سعی کردم دستش رو از رو چشم بردارم که نتونستم .
ویو ته
کوک با صدای گوله از اتاقش اومد بیرون دویدم سمتش و چشمش رو با دستم گرفتم که پدرش رو با سری سوراخ و کلی خون دورش نبینه سعی کرد که دستم رو از روی چشمش بردار ولی نزاشتم دوباره بردمش توی اتاق .
ته: چرا بدونه اجازه اومدی بیرون .« داد »
کوک: ترسیدم....... نکنه هق اتفاقی هق برات هق افتاده هق باشه ، بعد الان سرم داد میزنی؟«ترس با گریه.»
ته : شاید چیزی باشه که تو نباید ببینی .
ته : کوک ببخشید سرت داد زدم.
کوک : نه نمی بخشمت ، فقط بگو چی شوده؟
ته : بابات به بابام حرف زد و رفت رو عصابش بعد بابام گشتش ،همین حالا میبخشی؟
کوک : از بابات بابت این کارش تشکر کن ، منم هنوز نمی بخشمت.
«ادمین: دیگه حوصله ندارم حرف هاشون رو بنویسم یه راست میرم سره شب جنجالی.
«پرش به شب»
ادامه دارد....................
۶.۵k
۱۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.