رمان شرکت اقای کیم...♡
#شرکت_اقای_کیم
#part4
"ویو ات"
وایییییی نه!این امکان نداره
این همون نیست که دیروز بهش برخورد کردم و....نههههههه
اقای کیم:او...خانم ات ایشون برادر ناتنی من هستن....جئون جونگ کوک
ات:اها...خوشبختم
کوک:منم همینطور
ات:خب..ام با من کاری داشتین؟
نامجون:نه ...فقط میخواستم با برادرم اشنا شین
ات:چی؟.
نامجون:حالا میتونین برین
ات:....عا....بله با اجازه!
از توی اتاق اومدم بیرون
یعنی چی اخه؟اهههه چه مزخرف ...فقط میخواستم با برادرم اشنا شین....ایششش...مسخره!
واییییی حالا چه گوهی بخورم؟
وایی کاشکی دیروز باهاش اونجوری رفتار نمیکردم!
یعنی به اقای کیم میگه؟یا گفته؟
اههههههه لعنتی
منشی:خانم کیم؟
ات:او...بله.؟
منشی:میخواین راهنماییتو کنم به اتاقتون؟
ات:اتاق،؟
منشی:فکر کردم اقای کیم بهتون گفتن؟
ات:چی رو؟
منشی:اینکه شدین دستیاره اقای جئون دیگه
ات:چییییی؟
#part4
"ویو ات"
وایییییی نه!این امکان نداره
این همون نیست که دیروز بهش برخورد کردم و....نههههههه
اقای کیم:او...خانم ات ایشون برادر ناتنی من هستن....جئون جونگ کوک
ات:اها...خوشبختم
کوک:منم همینطور
ات:خب..ام با من کاری داشتین؟
نامجون:نه ...فقط میخواستم با برادرم اشنا شین
ات:چی؟.
نامجون:حالا میتونین برین
ات:....عا....بله با اجازه!
از توی اتاق اومدم بیرون
یعنی چی اخه؟اهههه چه مزخرف ...فقط میخواستم با برادرم اشنا شین....ایششش...مسخره!
واییییی حالا چه گوهی بخورم؟
وایی کاشکی دیروز باهاش اونجوری رفتار نمیکردم!
یعنی به اقای کیم میگه؟یا گفته؟
اههههههه لعنتی
منشی:خانم کیم؟
ات:او...بله.؟
منشی:میخواین راهنماییتو کنم به اتاقتون؟
ات:اتاق،؟
منشی:فکر کردم اقای کیم بهتون گفتن؟
ات:چی رو؟
منشی:اینکه شدین دستیاره اقای جئون دیگه
ات:چییییی؟
۷.۷k
۰۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.