part 109
#part_109
#فرار
چشمشو یه دور کامل چرخوند گفتم الان میگه برو ولی خیلی جدی گفت :
- نه !
عین بادکنک بادم خالی شد با لب و لوچه اویزوون نگاش کردم که گفت :
- به نفع خودته یکم صبر کن دیگه چیزی نگفتم هنوز صدای همهمه بود که یهو سالن با صدای اهنگ منفجررر شد دومتر پریدم بالاولی انگار تو دخترا دینامیت گذاشتن همه ریختن وسط منم اینور پوکیده بودم ازخنده وای نگا همچبن قر میدن انگار شیش ساله نر*ق*صیدن وای کاش الان عسل بود چقدر مسخره بازی درمیووردیم نگامو یکم بین ر*ق*صنده ها چرخوندم یهو چشمم رو دونفر قفل شد اب شیطون اینکه دیاناعه داشت با یه پسری میر*ق*صید چه ر*ق*صیم داشت ولی کاملا معلوم بود لبخندش مصنوعیه پس متین کوش خالصه اینقدر واسکه خودم از این و اون اتو گرفتم و مسخره کردم که خودم خسته شدم این ارسلانم عین مجسمه فقط نشسته بود و خیره شده بود به یه جای نامعلوم دیگه داشت گریم میگرفت که دیدم متین داره میاد سمتمون ولی قیافه اینم گرفته بود اینا چشونه امشب اروم بامن سلام کرد که جوابشو دادم اومد و نشست کنار ارسلان دوتا لیوان دستش بود البته لیوان که نه دوتا جام دستش بود و یکیشم داد به ارسلان وای نه الان اینا میخوان چیکار کنن؟به ارسلان اروم گفتم :
- چیکار میکنی ؟؟
اومد چیزی بگه که اهنگ عوض شد و یه اهنگ ملایم گذاشتن ارسلان جام و گذاشت رو میز و تو چشمام نگاه کرد و از فاصله خیلی نزدیک گفت :
- حوصلت سر رفته ؟
نمیدونستم چرا اینجوری میکنه ولی خوب حتما دلیل داشت گفتم
#فرار
چشمشو یه دور کامل چرخوند گفتم الان میگه برو ولی خیلی جدی گفت :
- نه !
عین بادکنک بادم خالی شد با لب و لوچه اویزوون نگاش کردم که گفت :
- به نفع خودته یکم صبر کن دیگه چیزی نگفتم هنوز صدای همهمه بود که یهو سالن با صدای اهنگ منفجررر شد دومتر پریدم بالاولی انگار تو دخترا دینامیت گذاشتن همه ریختن وسط منم اینور پوکیده بودم ازخنده وای نگا همچبن قر میدن انگار شیش ساله نر*ق*صیدن وای کاش الان عسل بود چقدر مسخره بازی درمیووردیم نگامو یکم بین ر*ق*صنده ها چرخوندم یهو چشمم رو دونفر قفل شد اب شیطون اینکه دیاناعه داشت با یه پسری میر*ق*صید چه ر*ق*صیم داشت ولی کاملا معلوم بود لبخندش مصنوعیه پس متین کوش خالصه اینقدر واسکه خودم از این و اون اتو گرفتم و مسخره کردم که خودم خسته شدم این ارسلانم عین مجسمه فقط نشسته بود و خیره شده بود به یه جای نامعلوم دیگه داشت گریم میگرفت که دیدم متین داره میاد سمتمون ولی قیافه اینم گرفته بود اینا چشونه امشب اروم بامن سلام کرد که جوابشو دادم اومد و نشست کنار ارسلان دوتا لیوان دستش بود البته لیوان که نه دوتا جام دستش بود و یکیشم داد به ارسلان وای نه الان اینا میخوان چیکار کنن؟به ارسلان اروم گفتم :
- چیکار میکنی ؟؟
اومد چیزی بگه که اهنگ عوض شد و یه اهنگ ملایم گذاشتن ارسلان جام و گذاشت رو میز و تو چشمام نگاه کرد و از فاصله خیلی نزدیک گفت :
- حوصلت سر رفته ؟
نمیدونستم چرا اینجوری میکنه ولی خوب حتما دلیل داشت گفتم
۱.۹k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.