خاطره دبیرستان
خاطره دبیرستان
پارت ۳۷
(دو ساعت بعد)
ویو لیا
بعد از اینکه میکاپ و موهام تموم شد از رو صندلی بلند شدم تو آینه به خودم نگاه کردم
جولیا: خانم زیادی زیبا شدین توصیفی برای زیباییتون ندارم(لبخند)
لیا: اوو ممنونم قشنگم واقعا خیلی خوب شده(لبخند ملیح)
جولیا: اگه اجازه بدین آقا گفتن کلا حاضرتون کنیم
لیا: عام باشه
_
ویو یوجین
از حموم اومدم بیرون شروع کردم به خشک کردن موهام بعد از اینکه موهام رو خشک و حالت دارش کردم به سمت کت شلواری که خریده بودم رفتم بعد اینکه تنم کردم
گوشیم رو برداشتم و به آرورا زنگ زدم
__
ویو ا/ت
کوک برام میکاپ آرتیست گرفته بود اومد آرایشم رو انجام داد با کمکش لباسی که برام خریده بود رو هم تنم کردن
تق تق
ا/ت: بیا تو
کوک: اووو پرنسس مون تبدیل به ملکه شدن (لبخند)
ا/ت: (خنده) ممنون توهم واقعا شبیه یه پرنس شدی
کوک: آماده ای ملکم
ا/ت: بله پرنسم
(ادمین: عوق حال بهم زنا)
ا/ت وکوک: خفشو تو (ادمین: اههه ایشش)
کوک: خب پس بریم
کوک از دستم گرفت از پله های عمارت پایین رفتیم بعد از عمارت خارج شدیم به سمت تالار حرکت کردیم
__
ویو سوهو
همه چیزم حاضر بود فقط مونده بود دست گل لیا سریع دست گلم گرفتم زنگ زدم به جولیا گفت تموم میتونم برم دنبالش
به سمت عمارت مون رفتم در و باز کردم دیدم لیا آروم آروم از پله ها اومد پایین شبیه عروسک شده بود که اومد جلوم وایساد به من نگاه کرد
دستش رو گرفتم و بوسیدمش
سوهو: مادمازلم شبیه عروسک شده (لبخند )
لیا: اوه توهم همین طور مستر (لبخند ریز)
سوهو: بریم؟
لیا: اره
___
تالار💐
لیا
پشت در وایساده بودم همه اون داخل منتظر من بودن حتی سوهو که در ها باز شد نوری سفید به سمتم تابیده شد و قدمی آروم به داخل برداشتم
جیغ و داد ها شروع شد سوهو که پشتش به همه بود روش رو برگردوند و دسته گلی که تو دستش بود رو داد به من و از پیشونیم بوسید
منم مقابلش لبخندی تحویلش دادم
دست هم دیگرو گرفتیم و چرخیدیم به سمت همه با دیدن اون دو نفر خوشحالیم صد برابر شد دیدم ا/ت داره با لبخند زیبایی بهم نگاه میکنه و دست میزنه یوجینم همین طور
خوشحال بودم که ....
ادامه دارد...
اسلاید سوم لباس(ا/ت و کوک)
اسلاید چهارم لباس(آرورا و یوجین)
لایک و حمایت یادت نره کیوتم ✨🤍
پارت ۳۷
(دو ساعت بعد)
ویو لیا
بعد از اینکه میکاپ و موهام تموم شد از رو صندلی بلند شدم تو آینه به خودم نگاه کردم
جولیا: خانم زیادی زیبا شدین توصیفی برای زیباییتون ندارم(لبخند)
لیا: اوو ممنونم قشنگم واقعا خیلی خوب شده(لبخند ملیح)
جولیا: اگه اجازه بدین آقا گفتن کلا حاضرتون کنیم
لیا: عام باشه
_
ویو یوجین
از حموم اومدم بیرون شروع کردم به خشک کردن موهام بعد از اینکه موهام رو خشک و حالت دارش کردم به سمت کت شلواری که خریده بودم رفتم بعد اینکه تنم کردم
گوشیم رو برداشتم و به آرورا زنگ زدم
__
ویو ا/ت
کوک برام میکاپ آرتیست گرفته بود اومد آرایشم رو انجام داد با کمکش لباسی که برام خریده بود رو هم تنم کردن
تق تق
ا/ت: بیا تو
کوک: اووو پرنسس مون تبدیل به ملکه شدن (لبخند)
ا/ت: (خنده) ممنون توهم واقعا شبیه یه پرنس شدی
کوک: آماده ای ملکم
ا/ت: بله پرنسم
(ادمین: عوق حال بهم زنا)
ا/ت وکوک: خفشو تو (ادمین: اههه ایشش)
کوک: خب پس بریم
کوک از دستم گرفت از پله های عمارت پایین رفتیم بعد از عمارت خارج شدیم به سمت تالار حرکت کردیم
__
ویو سوهو
همه چیزم حاضر بود فقط مونده بود دست گل لیا سریع دست گلم گرفتم زنگ زدم به جولیا گفت تموم میتونم برم دنبالش
به سمت عمارت مون رفتم در و باز کردم دیدم لیا آروم آروم از پله ها اومد پایین شبیه عروسک شده بود که اومد جلوم وایساد به من نگاه کرد
دستش رو گرفتم و بوسیدمش
سوهو: مادمازلم شبیه عروسک شده (لبخند )
لیا: اوه توهم همین طور مستر (لبخند ریز)
سوهو: بریم؟
لیا: اره
___
تالار💐
لیا
پشت در وایساده بودم همه اون داخل منتظر من بودن حتی سوهو که در ها باز شد نوری سفید به سمتم تابیده شد و قدمی آروم به داخل برداشتم
جیغ و داد ها شروع شد سوهو که پشتش به همه بود روش رو برگردوند و دسته گلی که تو دستش بود رو داد به من و از پیشونیم بوسید
منم مقابلش لبخندی تحویلش دادم
دست هم دیگرو گرفتیم و چرخیدیم به سمت همه با دیدن اون دو نفر خوشحالیم صد برابر شد دیدم ا/ت داره با لبخند زیبایی بهم نگاه میکنه و دست میزنه یوجینم همین طور
خوشحال بودم که ....
ادامه دارد...
اسلاید سوم لباس(ا/ت و کوک)
اسلاید چهارم لباس(آرورا و یوجین)
لایک و حمایت یادت نره کیوتم ✨🤍
۶.۳k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.