به بوسه ی پاییز می مانی
به بوسه ی پاییز می مانی
به لبهای خیس باران
به عطش قدم های تشنه روی برگریزان
به گرمای دستان گره خورده با هم
زیر چترهای دلتنگ پاییز
اصلا
تو خود خود پاییزی
که خوب می شناسمت
از انارهای سرخِ کوچک گونه هایت
از عطر خوش موهای باران زده ات
از رقص انگشتانت بر تن نارنجی خرمالوها
از چشمانت که با هر نگاهش
تکه ای آسمان را به نامم می کند
فهمیدم
که پاییز
از تو
متولد شده
پیش بیا دلبر بارانی
مرا ببوس
خیس کن تن خشکیده ی خاطراتم را
عمری ست که تشنه ام
مرا ببوس....
به لبهای خیس باران
به عطش قدم های تشنه روی برگریزان
به گرمای دستان گره خورده با هم
زیر چترهای دلتنگ پاییز
اصلا
تو خود خود پاییزی
که خوب می شناسمت
از انارهای سرخِ کوچک گونه هایت
از عطر خوش موهای باران زده ات
از رقص انگشتانت بر تن نارنجی خرمالوها
از چشمانت که با هر نگاهش
تکه ای آسمان را به نامم می کند
فهمیدم
که پاییز
از تو
متولد شده
پیش بیا دلبر بارانی
مرا ببوس
خیس کن تن خشکیده ی خاطراتم را
عمری ست که تشنه ام
مرا ببوس....
۶.۶k
۱۷ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.