موسیقی عشق P4
ویو رز
از پله ها رفتیم بالا و بالاخره رسیدیم به طبقه ی خودمون
(هر دو نفس نفس میزدن)
کوک:وقتی که رفتی توی خونت در...پنجره و در تراس رو حتما قفل کن و اینکه اگر کسی در خونتو زد قبل از اینکه بازش کنی حتما به من خبر بده(با نفس نفس زدن)
رز: باشه...ولی من چطوری بهت خبر بدم؟
کوک:خب پس باید شمارمو بهت بدم...بنویس(حالا مثلا شمارشو گفت)
کوک:خب حالا یه میسکال بزن ببین درست سیو کردی
رز:زدم
کوک:اها..داره زنگ می خوره....خب....اها راستی من تو رو چی سیو کنم..ببخشید..یعنی..چیزه...امم..........اسمت چیه؟
رز:من رز هستم(با کمی خنده)
کوک:میشه یه سوال دیگه بپرسم؟
رز:بله حتما(با لبخند)
کوک:شما اهل کجا هستید؟
رز:ایران
کوک:اها...خوب براچی اومدید....اهههه...ببخشید من خیلی سوال میپرسم(توی دلش:دوباره حس پلیسیم گل کرده)
رز:نه مشکلی نیست...برای رویام....تحصیل موسیقی
کوک:که اینطور...به هر حال بهتره که هرچه سریع تر برید خونتون چون خیلی خطرناکه
رز:بهتر نیست زنگ بزنیم به پلیس؟
کوک:(تو دلش:الان من بهش چی بگم؟بهش بگم خودم پلیس بودم؟)
کوک:پلیس میتونه از یه ببر هم وحشتناک تر و بی رحم تر باشه ولش کن من خودم مراقبم
رز:خوب...باشه...پس...تافردا(با لبخند)
کوک:شب خوش
(خوب دیگه همه رفتن خونشون)
ویو رز
ساعت ۳ و نیم نصف شب بود که صدای در میومد...ولی اون فرد عادی در نمیزد....خیلی پشت سر هم و تند و محکم ضربه میزد...خیلی ترسیده بودم....تا یادم به شماره اومد سریع به کوک زنگ زدم....خدا رو شکر جواب داد
رز:ا..اا..اللو..س.سسلام(با ترس و صدای آروم)
کوک:سلام...مشکلی پیش اومده؟(نگران و کمی خوابالو)
رز:یکی داره خیلی محکم و پشت سر هم در خونه رو میزنه(ترس شدییید)
(صدای شکستن در اومد)
رز:جییییغغ،کممممککک
کوک:الووو.الوووو ررزز صدامو میشنوییی؟؟؟همین الان اومدم نگران نباش
ویو کوک سریع از خونه رفتم بیرون و رفتم دم سوئیت رز(خونه تای آپارتمانی رو سپئیت میگن دیگه؟😀)
در باز بود..سریع رفتم داخل مرده میخواست چاقو رو به رز بزنه که سریع رفتم جلو و چاقو رو از دستش گرفتم و پرت کردم اونور
و پهنش کردم رو زمین و با دستم به پشت گردنش ضربه زدم که بیهوش شه...سریع خوابوندمش رو زمین و دستاش رو از پشت با دستام گرفتم
کوک:رز میتونی یه طناب یا چیزی که بشه باهاش دستش رو بست بهم بدی؟
رز:.......(بهت زده)
کوک:رز..رز...خوبی؟حالت خوبه؟
رز:ا.اا.اره خ..خوبم باشه الان میارم
بابا چرا لایک نمی کنییییددددد
ما داریم اینجا زحپت میکشییییممم
با تشکر...پایان سخنرانی👌🙏🏻
از پله ها رفتیم بالا و بالاخره رسیدیم به طبقه ی خودمون
(هر دو نفس نفس میزدن)
کوک:وقتی که رفتی توی خونت در...پنجره و در تراس رو حتما قفل کن و اینکه اگر کسی در خونتو زد قبل از اینکه بازش کنی حتما به من خبر بده(با نفس نفس زدن)
رز: باشه...ولی من چطوری بهت خبر بدم؟
کوک:خب پس باید شمارمو بهت بدم...بنویس(حالا مثلا شمارشو گفت)
کوک:خب حالا یه میسکال بزن ببین درست سیو کردی
رز:زدم
کوک:اها..داره زنگ می خوره....خب....اها راستی من تو رو چی سیو کنم..ببخشید..یعنی..چیزه...امم..........اسمت چیه؟
رز:من رز هستم(با کمی خنده)
کوک:میشه یه سوال دیگه بپرسم؟
رز:بله حتما(با لبخند)
کوک:شما اهل کجا هستید؟
رز:ایران
کوک:اها...خوب براچی اومدید....اهههه...ببخشید من خیلی سوال میپرسم(توی دلش:دوباره حس پلیسیم گل کرده)
رز:نه مشکلی نیست...برای رویام....تحصیل موسیقی
کوک:که اینطور...به هر حال بهتره که هرچه سریع تر برید خونتون چون خیلی خطرناکه
رز:بهتر نیست زنگ بزنیم به پلیس؟
کوک:(تو دلش:الان من بهش چی بگم؟بهش بگم خودم پلیس بودم؟)
کوک:پلیس میتونه از یه ببر هم وحشتناک تر و بی رحم تر باشه ولش کن من خودم مراقبم
رز:خوب...باشه...پس...تافردا(با لبخند)
کوک:شب خوش
(خوب دیگه همه رفتن خونشون)
ویو رز
ساعت ۳ و نیم نصف شب بود که صدای در میومد...ولی اون فرد عادی در نمیزد....خیلی پشت سر هم و تند و محکم ضربه میزد...خیلی ترسیده بودم....تا یادم به شماره اومد سریع به کوک زنگ زدم....خدا رو شکر جواب داد
رز:ا..اا..اللو..س.سسلام(با ترس و صدای آروم)
کوک:سلام...مشکلی پیش اومده؟(نگران و کمی خوابالو)
رز:یکی داره خیلی محکم و پشت سر هم در خونه رو میزنه(ترس شدییید)
(صدای شکستن در اومد)
رز:جییییغغ،کممممککک
کوک:الووو.الوووو ررزز صدامو میشنوییی؟؟؟همین الان اومدم نگران نباش
ویو کوک سریع از خونه رفتم بیرون و رفتم دم سوئیت رز(خونه تای آپارتمانی رو سپئیت میگن دیگه؟😀)
در باز بود..سریع رفتم داخل مرده میخواست چاقو رو به رز بزنه که سریع رفتم جلو و چاقو رو از دستش گرفتم و پرت کردم اونور
و پهنش کردم رو زمین و با دستم به پشت گردنش ضربه زدم که بیهوش شه...سریع خوابوندمش رو زمین و دستاش رو از پشت با دستام گرفتم
کوک:رز میتونی یه طناب یا چیزی که بشه باهاش دستش رو بست بهم بدی؟
رز:.......(بهت زده)
کوک:رز..رز...خوبی؟حالت خوبه؟
رز:ا.اا.اره خ..خوبم باشه الان میارم
بابا چرا لایک نمی کنییییددددد
ما داریم اینجا زحپت میکشییییممم
با تشکر...پایان سخنرانی👌🙏🏻
۲.۵k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.