پارت جدید اوردمممم
ب.ت هه تا موقعی که تو هستی برای چی
بابای آت دوید رفت سمت اتاق شوگا و شوگا رو کشید بیرون چاقو رو گذاشت زیر گلوش و گفت
ب.ت یا پول میدی یا میکشمش
- بکش برام مهم نیست (گوه خوردی مهم نیست برای ما مهمه)
ب.ت هه دیدی حتی تو براش مهم نیستی (رو به شوگا )
ب.ت خیل خب من میرم ولی برمیگردم وشوگا رو انداخت زمین همینکه صدای بسته شدن در اومد آت سریع رفت سمت شوگا و بلندش کرد
- حالت خوبه
&هه مگه برات مهمه
- معلومه اما آنطوری گفتم که بره
&عمران گول بخورم
- اگه میخوای باور نکن برام مهم نیست
ورفت
شوگا با گریه رفت رو مبل و دراز کشید
& آخه من چرا اینقدر بدبختم هق هق
یهو آت با یه جعبه کمک های اولیه اومد نشست کنار شوگا
بدبخت نیستی
& هستم هستم
آت آروم پد الکلی رو روی زخم شوگا میکشید آخرش یه بوس روی گلوش زد و چسب زخم
شوگا متعجب بهش نگاه میکرد که آت گفت
اینم برای اینکه زودتر خوب بشه اگه میخوای بیا بغلم
شوگا چون دلش بغل میخواست رفت بغلش و گریه کرد
شوگا انقد تو بغل آت کوچولو بود که گم شد
آت آروم سر شوگا رو نوازش میکرد و توی گوشش یه لالایی میخوند که همین باعث خواب شوگا شد آت آروم شوگا رو روی تخت گذاشت و رفت بیرون (توی بقیه جاها میگه آت آنقدر کوچولو بود ولی من میگم شوگا کوچولو بود😐😐🤣)
ویو ات
از اتاق رفتم بیرون و رفتم آشپز خونه چون به جک گفته بودم اطلاعات شوگا رو در بیاره میدونستم نارنگی دوست داره پس رفتم یه موچی نارنگی یه کیک نارنگی و یه کاپ کیک نارنگی درست کردم تا از دلش دربیارم تقریبا دو ساعت گذشته بود رفتم بالا و آروم شوگا رو تکون دادم
شوگا شوگا پیشی شوگاا شوگااااااااااااا
بله چی میگی بابا
بیا برات یه سورپرایز دارم
چی 🧐
بیا میفهمی
رفتیم پایین و همینکه رسیدم آشپز خونه....
منتظر پارت بعد باشید
بابای آت دوید رفت سمت اتاق شوگا و شوگا رو کشید بیرون چاقو رو گذاشت زیر گلوش و گفت
ب.ت یا پول میدی یا میکشمش
- بکش برام مهم نیست (گوه خوردی مهم نیست برای ما مهمه)
ب.ت هه دیدی حتی تو براش مهم نیستی (رو به شوگا )
ب.ت خیل خب من میرم ولی برمیگردم وشوگا رو انداخت زمین همینکه صدای بسته شدن در اومد آت سریع رفت سمت شوگا و بلندش کرد
- حالت خوبه
&هه مگه برات مهمه
- معلومه اما آنطوری گفتم که بره
&عمران گول بخورم
- اگه میخوای باور نکن برام مهم نیست
ورفت
شوگا با گریه رفت رو مبل و دراز کشید
& آخه من چرا اینقدر بدبختم هق هق
یهو آت با یه جعبه کمک های اولیه اومد نشست کنار شوگا
بدبخت نیستی
& هستم هستم
آت آروم پد الکلی رو روی زخم شوگا میکشید آخرش یه بوس روی گلوش زد و چسب زخم
شوگا متعجب بهش نگاه میکرد که آت گفت
اینم برای اینکه زودتر خوب بشه اگه میخوای بیا بغلم
شوگا چون دلش بغل میخواست رفت بغلش و گریه کرد
شوگا انقد تو بغل آت کوچولو بود که گم شد
آت آروم سر شوگا رو نوازش میکرد و توی گوشش یه لالایی میخوند که همین باعث خواب شوگا شد آت آروم شوگا رو روی تخت گذاشت و رفت بیرون (توی بقیه جاها میگه آت آنقدر کوچولو بود ولی من میگم شوگا کوچولو بود😐😐🤣)
ویو ات
از اتاق رفتم بیرون و رفتم آشپز خونه چون به جک گفته بودم اطلاعات شوگا رو در بیاره میدونستم نارنگی دوست داره پس رفتم یه موچی نارنگی یه کیک نارنگی و یه کاپ کیک نارنگی درست کردم تا از دلش دربیارم تقریبا دو ساعت گذشته بود رفتم بالا و آروم شوگا رو تکون دادم
شوگا شوگا پیشی شوگاا شوگااااااااااااا
بله چی میگی بابا
بیا برات یه سورپرایز دارم
چی 🧐
بیا میفهمی
رفتیم پایین و همینکه رسیدم آشپز خونه....
منتظر پارت بعد باشید
۵.۸k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.