پارت آخر( جنگ یا عشق )
+حتی اسمت هم فرا موش میکنم
- تو غلط میکنی اینهمه نجنگیدم برات که
آخرش بهم بگی فراموشم میکنی فهمیدییی(با داد)
بخاطر تو مجبور شدم تن به این ازدواج نفرین
شده بدم حالا تو میگی فراموشم میکنی واقعا
خنده داره
ا.ت من دوست دارم چرا نمیفهمی دیگه چیکار باید برات بکنم تا حسمو نسبت بهت ثابت کنم هاااا
(همون لحظه قطره اشکی از روی گونش سر خود پایین)
ا.ت خودشو به سمت کوک برد و توی آغوشش فرو رفت اشک هاشو با دستش پاک کرد
+کوک منم دوست دارم هتی از خودت بیشتر بعضی وقت ها فکر میکردم من به دنیا آمدم
تا تورو ببینم لطفا ازم ناراحت نباش و فکر نکن این همه کاری که کردی الکی بوده چون من دیوانهوار عاشقت شدم
همون لحظه لب هاشونو بهم کوبیدن
کوک صورتت رو با دست هاش قاب کرد و توهم از این موضوع لذت میبردی و شکایتی نداشتی
چند سال بعد
توی این چند سال اخیر آنقدر کنار کوک بهم خوش گذت که بیماری قلبم عقب نشینی کرد
بقلش از تمام دنیا بهتر بود
و سعی میکردم کنارش بهم تا ابد خوش بگذره
پایانننن
- تو غلط میکنی اینهمه نجنگیدم برات که
آخرش بهم بگی فراموشم میکنی فهمیدییی(با داد)
بخاطر تو مجبور شدم تن به این ازدواج نفرین
شده بدم حالا تو میگی فراموشم میکنی واقعا
خنده داره
ا.ت من دوست دارم چرا نمیفهمی دیگه چیکار باید برات بکنم تا حسمو نسبت بهت ثابت کنم هاااا
(همون لحظه قطره اشکی از روی گونش سر خود پایین)
ا.ت خودشو به سمت کوک برد و توی آغوشش فرو رفت اشک هاشو با دستش پاک کرد
+کوک منم دوست دارم هتی از خودت بیشتر بعضی وقت ها فکر میکردم من به دنیا آمدم
تا تورو ببینم لطفا ازم ناراحت نباش و فکر نکن این همه کاری که کردی الکی بوده چون من دیوانهوار عاشقت شدم
همون لحظه لب هاشونو بهم کوبیدن
کوک صورتت رو با دست هاش قاب کرد و توهم از این موضوع لذت میبردی و شکایتی نداشتی
چند سال بعد
توی این چند سال اخیر آنقدر کنار کوک بهم خوش گذت که بیماری قلبم عقب نشینی کرد
بقلش از تمام دنیا بهتر بود
و سعی میکردم کنارش بهم تا ابد خوش بگذره
پایانننن
۱۴۵.۰k
۳۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.