پارت 70
پارت 70
(هلیا)
چشمم به در مطب دکتر بود که یه خانوم با شکم جلو اومده
اومد بیرون و بعد هم منشی اسم نفس رو صدا زد .
هر سه رفتیم تو که منشی یکم بد نگاهمون کرد . برو بابا مهم
فنچول خاله اس که الان میخواد بگه دختره یا پسر .
رفتیم تو و نفس روی تخت خوابید . دکتر دستگاه رو روی شکم
نفس حرکت میداد .
دکتر : خانومی الان بهت بگم بچه ات دختره یا پسر؟؟؟
من : عه نه خانوم دکتر پس به نظرتون ما این جا چه کاره ایم؟
دکتر : آهان نمیخواید مامانش بفهمه.
ترنم : بله
به نفس نگاه کردم . توی چهره اش استرس موج میزد . داشت
پوست کناره ی ناخن هاشو میجویید . از همون بچگی اش
عادت به این کار داشت . هنوزم از سرش نیوفتاده .
دکتر یه دستمال بهش داد تا روی شکمش رو پاک کنه و در
آخر هم اومد و به ما گفت که این فرشته کوچولو چیه .
➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖
(نفس)
هوففففففف خدایا دارم از استرس میمیرم . ولی اصلا نمیخوام
کسی بفهمه که دارم میمیرم . میدونستم کسی قرار نیست که
جنسیت بچه ام رو بهم بگه ولی آخرش استرس رو داشتم .
قرار مهمونی رو گذاشتم واسه ی فردا شب . اصلا هم دوست
نداشتم دیر تر شه . میخواستم خیلی زود بفهمم بچه ام دختره
یا پسر . قرار شد از بعد از ظهر که رادوین رفت ترنم و هلیا کار
هاشون رو شروع کنند و منم مهمون ها رو دعوت کنم.
(هلیا)
چشمم به در مطب دکتر بود که یه خانوم با شکم جلو اومده
اومد بیرون و بعد هم منشی اسم نفس رو صدا زد .
هر سه رفتیم تو که منشی یکم بد نگاهمون کرد . برو بابا مهم
فنچول خاله اس که الان میخواد بگه دختره یا پسر .
رفتیم تو و نفس روی تخت خوابید . دکتر دستگاه رو روی شکم
نفس حرکت میداد .
دکتر : خانومی الان بهت بگم بچه ات دختره یا پسر؟؟؟
من : عه نه خانوم دکتر پس به نظرتون ما این جا چه کاره ایم؟
دکتر : آهان نمیخواید مامانش بفهمه.
ترنم : بله
به نفس نگاه کردم . توی چهره اش استرس موج میزد . داشت
پوست کناره ی ناخن هاشو میجویید . از همون بچگی اش
عادت به این کار داشت . هنوزم از سرش نیوفتاده .
دکتر یه دستمال بهش داد تا روی شکمش رو پاک کنه و در
آخر هم اومد و به ما گفت که این فرشته کوچولو چیه .
➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ➖
(نفس)
هوففففففف خدایا دارم از استرس میمیرم . ولی اصلا نمیخوام
کسی بفهمه که دارم میمیرم . میدونستم کسی قرار نیست که
جنسیت بچه ام رو بهم بگه ولی آخرش استرس رو داشتم .
قرار مهمونی رو گذاشتم واسه ی فردا شب . اصلا هم دوست
نداشتم دیر تر شه . میخواستم خیلی زود بفهمم بچه ام دختره
یا پسر . قرار شد از بعد از ظهر که رادوین رفت ترنم و هلیا کار
هاشون رو شروع کنند و منم مهمون ها رو دعوت کنم.
۲.۳k
۲۹ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.