🍷🌑وقتی مافیا بود 🍷🌑 part :۹

(علامت لوسی« )
«ددی ،دیدی بهت گفتم اون یه هرزس یادته منو از زندگیت انداختی بیرون
(لوسی اکس کوکه اما باز برگشته پیش کوک)
_هوم آره بیب یادمه اما نباید اون کارو میکردم
«حالا اشکال ندارع خوبه فهمیدی که میخواد نابودت کنه 😒
_بیب ناراحت نباش الان ولی من تورو نابود میکنم
«د.دی چی داری میگی
_بوممم نابودش کردم 😏
هرزه ی خوبی بودی ولی حیف که باید میرفتی جهنم 😒
خوب حالا نوبت ا.ت خانومه ببینم میخوای چطوری خودتو نجات بدی خانم جئون 😏
ا.ت ویو:
وقتی چشمامو باز کردم دیدم روی تخت بیمارستانم !
پدرم نشسته بود کنارم
+بابا ..بابا پاشووو
=چی شده
+ا..اون کوک م..میخواست منو بکشه (با گریه )
باباش یه سیلی زد در گوش تک دخترش
=یکبار دیگه همچین چیزی بگی من میدونم و تو هرزه
+چ.چی میگی ب.بابا
=کوک بهم گفتش که توی ویلای شمال لایه پسر چه گوهی خوردی و بعدش از مستی زیاد تصادف کردی حتی آزمایشم دادیم و مشخص شد که الکل مصرف کردی دختره ی هرزه
+ن..
_او اصلا نیازی به تشکر نیست من تورو مثل خواهر خودم می‌دونم ☺️😜
+ت.تو
که یهو دیدم یه نور قرمز روی سر بابام افتاد و بعدش کوک بهم یه چشمک زد وای نه نه اگر قضیه رو میگفتم شلیک میکرد
+آ.آره ...ق....قضیه همین ب..ود
تا اینکه ....
حمایت پلیز 🍷