فیک گنگ مافیایی سیاه پارت 11
فیک گنگ مافیایی سیاه
Part 11
ویو تهیونگ
یه جورایی زندگیش مثل منه...البته نه اخراش...من حداقل پیش پدربزرگم بزرگ شدم یه سر پناهی داشتم ولی این دختر...کلی در به دری کشیده...و تازه بابای من باباش رو کشته...یعنی میتونه دلیل اینکه وارد باند مافیایی من شده این باشه که اومده انتقام بگیره؟!...
ویو سومی
+: البته اون کیم هیونگ مرده...من فقط میخواستم از اون انتقام بگیرم اونم با ریختن خونش...ولی همین که تو رو با دستای خودم همون جوری که مامانم رو هلاک کردی، هلاکت کنم شاید این دل سوختم خاکسترش سرد بشه نه؟!...
و رفتم از شیر اب 10تا سطل اب سرد پر کردم و همشون رو خالی کردم روی سر و بدن اون مرتیکه (منظورش دستیار بوگو) بالا سرم رو که نگاه کردم دیدم که کارخونه به دریچه روی سقف داره که از اونجا نور خورشید وارد کارخونه میشد پس گفتم که اشکال نداره یه اتیش کوچیک درست کنم و زنجیر داغ کنم...اتیش رو درست کردم و یه زنجیر ورداشتم و انداختم داخل اتیش یه سرش هم توی دست خودم بود و منتظر بودم که خوب داغ بشه...صبر کردم...و صبر کردم...تا خوب داغ شد از اتیش بیرونش کردم و رفتم سمت اون مرتیکه و با تمام زورم محکم میزدم به بدنش اونم داد و فریادش بیشتر بلند میشد
🄲🄾🄽🅃🄸🄽🅄🄴🅂
Part 11
ویو تهیونگ
یه جورایی زندگیش مثل منه...البته نه اخراش...من حداقل پیش پدربزرگم بزرگ شدم یه سر پناهی داشتم ولی این دختر...کلی در به دری کشیده...و تازه بابای من باباش رو کشته...یعنی میتونه دلیل اینکه وارد باند مافیایی من شده این باشه که اومده انتقام بگیره؟!...
ویو سومی
+: البته اون کیم هیونگ مرده...من فقط میخواستم از اون انتقام بگیرم اونم با ریختن خونش...ولی همین که تو رو با دستای خودم همون جوری که مامانم رو هلاک کردی، هلاکت کنم شاید این دل سوختم خاکسترش سرد بشه نه؟!...
و رفتم از شیر اب 10تا سطل اب سرد پر کردم و همشون رو خالی کردم روی سر و بدن اون مرتیکه (منظورش دستیار بوگو) بالا سرم رو که نگاه کردم دیدم که کارخونه به دریچه روی سقف داره که از اونجا نور خورشید وارد کارخونه میشد پس گفتم که اشکال نداره یه اتیش کوچیک درست کنم و زنجیر داغ کنم...اتیش رو درست کردم و یه زنجیر ورداشتم و انداختم داخل اتیش یه سرش هم توی دست خودم بود و منتظر بودم که خوب داغ بشه...صبر کردم...و صبر کردم...تا خوب داغ شد از اتیش بیرونش کردم و رفتم سمت اون مرتیکه و با تمام زورم محکم میزدم به بدنش اونم داد و فریادش بیشتر بلند میشد
🄲🄾🄽🅃🄸🄽🅄🄴🅂
۴.۴k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.