《کی عاشقت شدم》💜
پارت ۲۴
که جیمین بلند شد ا.ت هم همزمان باهاش بلند شد و جیمین رو به روش وایساد و صورت ا.ت و با دستاش قاب کرد
جیمین: کجا بودی تاحالا میدونی چقد دنبالت گشتم
ا.ت: و و وایسا ت تو تو
جیمین: آره آره منم
بعد ا.ت محکم برادر گمشدش رو بغل کردو و هر دو شروع به گریه کردن تو بغل هم بودن که
آ.ت: چقد حس خوبی داره یه برادر بزرگتر داشتن
جیمین: خواهر داشتنمحس آرامش و به آدم میده
ته: عهههههه خیلی خب بسه دیگه منم دلم خواست
از بغل هم در اومدن و نشستن
داشتن همینجوری صحبت میکردن که زنگ در خورد
آ.ت: ته منتظر کسی بودی
ته: نهه
کوک: فک کنم بتونمحدس بزنم کین
در که باز شد سوهو و دارت دست تو دست هم اومدن تو
آ.ت: اوووووووو میبینم دو کفتر عاشق به هم رسیدن
دارا: آ...ت
آ.ت: دروغه
سوهو: خوب بگو ببینم برادرتان رو پیدا کردین خانم.......
ته: کیم
سوهو: بله بله خانم کیم
بعد همه زدن زیر خنده
آ.ت: معلوم نیست
جیمین که پیش ا.ت نشسته بود و دستشو انداخته بود دور گردن ا.ت
سوهو: وواقعا جیمین پسر عمومه
جیمین: وایسا تو الان پسر عموی من حساب میشی
بعد کلی خندیدن و آشنا شدن
سوهو: عااااا بچه ها امشب یه مهمونی هست میخوان باهم بریم
آ.ت: عاااا اوکیه چه مهمونی هست حالا
سوهو: خودت میفهمی
آ.ت: عااااا ساعت الان ۵ منتا ساعت ۷ حاضرم
سوهو: خوبه مهمونیم همون ساعتای ۷۸
آ.ت ویو
رفتم بالا و یه دوش ۲۰مینی گرفتم و رفتمیه دامن تقریبا کوتاه سفید که تا زانو هام میومد پوشیدم که آستینش کوتاه بود و تر قوه هام معلوم بود و یه پوتین که تا وسط ساق پام میومد پام کردم و یه گردن بند که شبیه پروانه بود انداختم و موهامم ول کردم پشم و یه آرایش لایت کردم و رفتم پایین که دیدم همه حاضرن و نشستن
آ.ت: کی حاضر شدین
ته: سایتتون یه نگا بنداز لیدی
آ.ت: هییییییین ساعت ۶ونیمه چه زود گذشت خب ببخشید بریم
همه: بریم
رفتیم و رسیدیم و وارد شدیم و سر یه میز وایسادیم و سه تا بطری ویسکی برامون آوردن همین جوری حرف میزدیم که یه آهنگ پخش شدو یه دفع..........................
اینم از پارت بعد امید وارم خوشتون اومده باشه برادر این لیدی هم پیدا شد و اینکه اصلا دست نکشی از این فیک چون اتفاق های خیلی خیلی جالب قراره برای آ.ت بیوفته و افراد خیلی مهمی قراره بیان تو زندگیش💜💙
که جیمین بلند شد ا.ت هم همزمان باهاش بلند شد و جیمین رو به روش وایساد و صورت ا.ت و با دستاش قاب کرد
جیمین: کجا بودی تاحالا میدونی چقد دنبالت گشتم
ا.ت: و و وایسا ت تو تو
جیمین: آره آره منم
بعد ا.ت محکم برادر گمشدش رو بغل کردو و هر دو شروع به گریه کردن تو بغل هم بودن که
آ.ت: چقد حس خوبی داره یه برادر بزرگتر داشتن
جیمین: خواهر داشتنمحس آرامش و به آدم میده
ته: عهههههه خیلی خب بسه دیگه منم دلم خواست
از بغل هم در اومدن و نشستن
داشتن همینجوری صحبت میکردن که زنگ در خورد
آ.ت: ته منتظر کسی بودی
ته: نهه
کوک: فک کنم بتونمحدس بزنم کین
در که باز شد سوهو و دارت دست تو دست هم اومدن تو
آ.ت: اوووووووو میبینم دو کفتر عاشق به هم رسیدن
دارا: آ...ت
آ.ت: دروغه
سوهو: خوب بگو ببینم برادرتان رو پیدا کردین خانم.......
ته: کیم
سوهو: بله بله خانم کیم
بعد همه زدن زیر خنده
آ.ت: معلوم نیست
جیمین که پیش ا.ت نشسته بود و دستشو انداخته بود دور گردن ا.ت
سوهو: وواقعا جیمین پسر عمومه
جیمین: وایسا تو الان پسر عموی من حساب میشی
بعد کلی خندیدن و آشنا شدن
سوهو: عااااا بچه ها امشب یه مهمونی هست میخوان باهم بریم
آ.ت: عاااا اوکیه چه مهمونی هست حالا
سوهو: خودت میفهمی
آ.ت: عااااا ساعت الان ۵ منتا ساعت ۷ حاضرم
سوهو: خوبه مهمونیم همون ساعتای ۷۸
آ.ت ویو
رفتم بالا و یه دوش ۲۰مینی گرفتم و رفتمیه دامن تقریبا کوتاه سفید که تا زانو هام میومد پوشیدم که آستینش کوتاه بود و تر قوه هام معلوم بود و یه پوتین که تا وسط ساق پام میومد پام کردم و یه گردن بند که شبیه پروانه بود انداختم و موهامم ول کردم پشم و یه آرایش لایت کردم و رفتم پایین که دیدم همه حاضرن و نشستن
آ.ت: کی حاضر شدین
ته: سایتتون یه نگا بنداز لیدی
آ.ت: هییییییین ساعت ۶ونیمه چه زود گذشت خب ببخشید بریم
همه: بریم
رفتیم و رسیدیم و وارد شدیم و سر یه میز وایسادیم و سه تا بطری ویسکی برامون آوردن همین جوری حرف میزدیم که یه آهنگ پخش شدو یه دفع..........................
اینم از پارت بعد امید وارم خوشتون اومده باشه برادر این لیدی هم پیدا شد و اینکه اصلا دست نکشی از این فیک چون اتفاق های خیلی خیلی جالب قراره برای آ.ت بیوفته و افراد خیلی مهمی قراره بیان تو زندگیش💜💙
۶.۳k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.