پارت هفت

وارد شرکت که شدم دیدم جوکیونگ داره می دوعه

جوکیونگ ـ عه سلام کوک

کوک ـ سلام خوشگل خانم چی کار می کنی

جوکیونگ ـ داشتم دنبال تو می گشتم

کوک ـ خوب حالا می خوای چیکار کنیم

جوکیونگ ـ بریم پارک بازی کنیم

کوک ـ خوب اول برو به مامانت خبر بده تا بریم شاید مامانت نگران بشه باشه

جوکیونگ ـ مامانم داره کار می گنه متوجه ی من نمی شه بیا بریم پارک

کوک ـ باشه پس دستم رو بگیر تا بریم

جوکیونگ ـ باشه

بعدش باهم رفتن پارک و یه عالمه بازی کردن و بعدش برگشتن شرکت

کوک ـ خوب دیگه بدو برو پیش مامانت که حتمی تا الا نگرانت شده

جوکیونگ ـ باشه کوک بای بای

بعدش کوک براش دست تکون داد و رفت

جوکیونگ هم به سمت اتاق مامانش رفت

سویونگ ـ جوکیونگ کحا بودی هر چی دنبالت گشتم نبودی

جوکیونگ ـ با عمو کوک رفته بودم پارک

سویونگ ـ مگه اون اینجا بوده

جوکیونگ ـ اره فکر کنم الا رفت

سویونگ ـ تو همین جا بمون تا من بیام جایی نری یا

جوکیونگ ـ باشه مامان