– به سقف اتاق زل زده بود، فکرا توی سرش
– به سقف اتاق زل زده بود، فکرا توی سرش
باعث میشد هر شب کابوس ببینه..
از دید آدمای مهم زندگیش کمرنگ شد بود.
صدای تیک تاکِ ساعت به داد و هوارهای تو مغزش اضافه شده بود، سردرد به چشماش فشار میآورد و سعی میکرد چشماشو ببنده فقط میخواست از این آدم جدیدی که ساخته بود فرار کنه ..!
@huang-lia ★
باعث میشد هر شب کابوس ببینه..
از دید آدمای مهم زندگیش کمرنگ شد بود.
صدای تیک تاکِ ساعت به داد و هوارهای تو مغزش اضافه شده بود، سردرد به چشماش فشار میآورد و سعی میکرد چشماشو ببنده فقط میخواست از این آدم جدیدی که ساخته بود فرار کنه ..!
@huang-lia ★
۱.۰k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.