طعم آب
طعم آب
PART5
کلاس آخرمون تموم شد و با شایان و غزل رفتیم فرودگاه تا فائزه برسه کره
بعد ۵ مین رسید سرهمی مشکی با موهای کوتاهش خیلی ترکیب قشنگی داشت
سریع اومد جای ما و کلی بغلش کردیم
غزل . آخ نگاش کن چقد خوشگل شدی ط
پنی این نمیاد کالج ما وگرنه هرچی شمارس ب این میدن.
فائزه فائزه
داشت از اون ور یکی صداش میزد شایان جای ما بود پس این کیه
فائزه. جانم من اینجام
یک پسر خیلی خوشتیپ داشت میومد جای فائزه
باورم نمیشد برادرش انقد خوشتیپ باشه
پری.ف فائزه این کیه؟
فائزه.داداشم
غزل . بروو بابا این داداشته
فائزه. آره مگه چیه.
پنی . آره دربارش ب من گفته بود.
برادر فائزه. سلام .عه. پری . چند وقت میگذره ندیدمت هوم.
پنی . یک سالی هست
برادر فائزه. چقد خوشگل شدی ط بدبخت پسر تو مدرستون
برگشت رو ب غزل و گفت. شما دوست فائزه ای درسته؟
غزل. اهوم تو ام باید داداشش باشی.
برادر فائزه . بله من برادرشم
غزل . اوکی
فائزه . گفت گو برا بعد من خیلی خستم بریم.
پنی. باش
رفتیم سوار ماشین شدیم ک وسط راه یک شماره ناشناس بهم زنگ زد
جواب دادم
پنی . بفرمایید
خانوم کیم.
پری.عه استاد
میتونید ساعت ۶ به این آدرسی ک براتون میفرستم بیاید؟
پنی. آره حتما .
مرسی . فعلا
غزل . اوو پنی خانوم حالا چی ؟
پنی . اوپا میشه منو ببری خونم باید حاضر بشم.
برادر فائزه.(اوپا ب کره ای میشه برادر)
باشه الان.
بعد دو مین رسیدم و سریع رفتم حاضر شدم یک سرهم دامن لی با تیشرت مشکی موهامم خرگوشی بستم
حدودا پنج دقیقه قبل شش رسیدم .
رفتم بالا و دیدم استاد داره درس یاد میده رفتم و نشستم روی صندلی تا درسشون تموم بشه
استاد. ۱۵ دقیقه استراحت
اومد جای من گفت خانوم کیم خیلی ممنون ک اومدید
پنی . کاری نکردم. کارم داشتید؟
میخوام بهتون یک پیشنهاد بدم اگه قبول کنید خیلی خوشحال میشم.
پنی. بفرمایید
میخوام اینجا به کار آموز ها درس بدید خیلی خوب یاد دارید درباره طراحی
پنی. میتونم شب بهتون اطلاع بدم ؟
البته تا هر موقع خواستید فکر کنید من پای پیشنهادم هستم .
پنی. مرسی استاد.
ممنون میشم توی کالج بهم بگید استاد . ما هم سنیم میتونید ب من بگین جونگ کوک.
پنی . باشه پس شماهم ب من بگید پنی
باشه .
پنی . من میرم. اگه کاری ندارین.
ن عزیزم خدانگهدار.
پنی . خدانگهدار
PART5
کلاس آخرمون تموم شد و با شایان و غزل رفتیم فرودگاه تا فائزه برسه کره
بعد ۵ مین رسید سرهمی مشکی با موهای کوتاهش خیلی ترکیب قشنگی داشت
سریع اومد جای ما و کلی بغلش کردیم
غزل . آخ نگاش کن چقد خوشگل شدی ط
پنی این نمیاد کالج ما وگرنه هرچی شمارس ب این میدن.
فائزه فائزه
داشت از اون ور یکی صداش میزد شایان جای ما بود پس این کیه
فائزه. جانم من اینجام
یک پسر خیلی خوشتیپ داشت میومد جای فائزه
باورم نمیشد برادرش انقد خوشتیپ باشه
پری.ف فائزه این کیه؟
فائزه.داداشم
غزل . بروو بابا این داداشته
فائزه. آره مگه چیه.
پنی . آره دربارش ب من گفته بود.
برادر فائزه. سلام .عه. پری . چند وقت میگذره ندیدمت هوم.
پنی . یک سالی هست
برادر فائزه. چقد خوشگل شدی ط بدبخت پسر تو مدرستون
برگشت رو ب غزل و گفت. شما دوست فائزه ای درسته؟
غزل. اهوم تو ام باید داداشش باشی.
برادر فائزه . بله من برادرشم
غزل . اوکی
فائزه . گفت گو برا بعد من خیلی خستم بریم.
پنی. باش
رفتیم سوار ماشین شدیم ک وسط راه یک شماره ناشناس بهم زنگ زد
جواب دادم
پنی . بفرمایید
خانوم کیم.
پری.عه استاد
میتونید ساعت ۶ به این آدرسی ک براتون میفرستم بیاید؟
پنی. آره حتما .
مرسی . فعلا
غزل . اوو پنی خانوم حالا چی ؟
پنی . اوپا میشه منو ببری خونم باید حاضر بشم.
برادر فائزه.(اوپا ب کره ای میشه برادر)
باشه الان.
بعد دو مین رسیدم و سریع رفتم حاضر شدم یک سرهم دامن لی با تیشرت مشکی موهامم خرگوشی بستم
حدودا پنج دقیقه قبل شش رسیدم .
رفتم بالا و دیدم استاد داره درس یاد میده رفتم و نشستم روی صندلی تا درسشون تموم بشه
استاد. ۱۵ دقیقه استراحت
اومد جای من گفت خانوم کیم خیلی ممنون ک اومدید
پنی . کاری نکردم. کارم داشتید؟
میخوام بهتون یک پیشنهاد بدم اگه قبول کنید خیلی خوشحال میشم.
پنی. بفرمایید
میخوام اینجا به کار آموز ها درس بدید خیلی خوب یاد دارید درباره طراحی
پنی. میتونم شب بهتون اطلاع بدم ؟
البته تا هر موقع خواستید فکر کنید من پای پیشنهادم هستم .
پنی. مرسی استاد.
ممنون میشم توی کالج بهم بگید استاد . ما هم سنیم میتونید ب من بگین جونگ کوک.
پنی . باشه پس شماهم ب من بگید پنی
باشه .
پنی . من میرم. اگه کاری ندارین.
ن عزیزم خدانگهدار.
پنی . خدانگهدار
۵.۴k
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.