p45
=...آنا.....
&...جانم.....
=ازت خوشم میاد....
&...چی بگم؟...
=اولین بارمه که عاشق میشم...
نمیدونم...چطوری عاشقت شدم...ولی توی یه مدت خیلی کم به این پی بردم....
&...
=...نمیخوای حرف بزنی؟...
...دستشو که روی موهام بود پایین آورد و منم دستشو گرفتم و دستامو تو دستاش قفل کردم...
&حرفاتو شنیدم...وقتی با جونگووک حرف میزدی...ازت...ازت خوشم میاد.....
=...من ازت ۱۴ سال بزرگترما فکراتو کردی؟...
&بله...معلومه!
=برگرد....
&من؟..
=برگرد..
برگشتم که یه گردنبند انداخت دور گردنم....
=....
&خ...خیلی قشنگه....پزشکه؟..
=آره...واسه خانم دکترم خریدم...
لبخند بزرگی زدم...
دستشو جلو آورد که دستامو تو دستاش چفت کردم...
&من...کی برم خونم؟...
=خوب نیست دوست دخترم شبا تنها بخوابه....
از امشب میای پیشم؟...
&.....تو بیا خونه من امشب و...
=...باشه...میام....
&....مرسی که میای....میدونستی ات از اخلاق خوبت خیلی گفتع؟..
=واقعا؟...
&خیلی خوش اخلاقی....من اون اولا همیشه به دوست دختر آیندت حسودیم میشد.....
=....ای جانم...خب میگفتی دیگه بهم...
&تو میگفتی به من...
=من گفتم حتما خانم دکتری مارو پسند نمیکنی!
&خخ..خانم دکتر؟...راستش...اصلا اخلاقت به مافیاها نمیخوره...
اومد خمشد توی صورتم...
با انگشت شست و اشارش چونمو آروم بالا آورد...
=....توومگه رفتار من با بقیه رو دیدی؟
&خب ندیدم...
لبخندی زد و بغلم کرد...و نفس عمیقی کشید...
&تهیونگ...میشه فعلا دوست باشیم...و پارتنر شدن بعد از آشنایی بیشتر باشه....
=معلومه....فقط میخوام باهام باشی...
&ولی تو مستی!تو خودت نیستی تهیونگ...
=...احح.... کامان!
&تازه داره خودشو نشون میده...لطفا برو به صورتت آب بزن عزیزم...
=...هوفف..خیلی قشنگ میگی عزیزم...
&تهیونگ....
=کافیه...
دستمو کشید تا باهاش برم...
&کجا میریم...
=خونه ی من....
&...جانم.....
=ازت خوشم میاد....
&...چی بگم؟...
=اولین بارمه که عاشق میشم...
نمیدونم...چطوری عاشقت شدم...ولی توی یه مدت خیلی کم به این پی بردم....
&...
=...نمیخوای حرف بزنی؟...
...دستشو که روی موهام بود پایین آورد و منم دستشو گرفتم و دستامو تو دستاش قفل کردم...
&حرفاتو شنیدم...وقتی با جونگووک حرف میزدی...ازت...ازت خوشم میاد.....
=...من ازت ۱۴ سال بزرگترما فکراتو کردی؟...
&بله...معلومه!
=برگرد....
&من؟..
=برگرد..
برگشتم که یه گردنبند انداخت دور گردنم....
=....
&خ...خیلی قشنگه....پزشکه؟..
=آره...واسه خانم دکترم خریدم...
لبخند بزرگی زدم...
دستشو جلو آورد که دستامو تو دستاش چفت کردم...
&من...کی برم خونم؟...
=خوب نیست دوست دخترم شبا تنها بخوابه....
از امشب میای پیشم؟...
&.....تو بیا خونه من امشب و...
=...باشه...میام....
&....مرسی که میای....میدونستی ات از اخلاق خوبت خیلی گفتع؟..
=واقعا؟...
&خیلی خوش اخلاقی....من اون اولا همیشه به دوست دختر آیندت حسودیم میشد.....
=....ای جانم...خب میگفتی دیگه بهم...
&تو میگفتی به من...
=من گفتم حتما خانم دکتری مارو پسند نمیکنی!
&خخ..خانم دکتر؟...راستش...اصلا اخلاقت به مافیاها نمیخوره...
اومد خمشد توی صورتم...
با انگشت شست و اشارش چونمو آروم بالا آورد...
=....توومگه رفتار من با بقیه رو دیدی؟
&خب ندیدم...
لبخندی زد و بغلم کرد...و نفس عمیقی کشید...
&تهیونگ...میشه فعلا دوست باشیم...و پارتنر شدن بعد از آشنایی بیشتر باشه....
=معلومه....فقط میخوام باهام باشی...
&ولی تو مستی!تو خودت نیستی تهیونگ...
=...احح.... کامان!
&تازه داره خودشو نشون میده...لطفا برو به صورتت آب بزن عزیزم...
=...هوفف..خیلی قشنگ میگی عزیزم...
&تهیونگ....
=کافیه...
دستمو کشید تا باهاش برم...
&کجا میریم...
=خونه ی من....
۲۵.۶k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.