"سناریو"
(درخواستی)
《وقتی تو کنسرت لباسشونو پرت میکنن سمت جمعیت و چشمشون میافته به تو و خانوادت که ردیف اولین(خانوادت خیلی مذهبین)》
☆☆☆
نامجون:*خیلی سوسکی از جمعیت فاصله میگیره* اینا دیگه به من دختر نمیدن!
▪︎▪︎▪︎
جین:*با یه دستای لرزون و خندهی عصبی میکروفن رو بر میداره و روبه شما وایمیسته* سلام مادر جان خسته نباشید مادر جان! میبینید چقدر هوا گرم شده؟ مگه نه آرمی؟
▪︎▪︎▪︎
یونگی:شت ریدم...جیمین پیرهنتو بده من ببینم! جونگ کوک تسبیت کو؟
▪︎▪︎▪︎
هوسوک:هه هه هه...آرمیای عزیز بی زحمت اون لباس منو برگردونید...هه هه...خواهشا حجاب اسلامی هم رعایت کنید و حرمت بزرگا رو هم نگه دارید... هه هه! *میکروفن رو میاره پایین و با خودش میگه: این چیزا جواب نیست...خدایا خودت ظهور کن!
▪︎▪︎▪︎
جیمین:*در حالی که با صدای بلند تو میکروفن حرف میزنه سمت پشت صحنه میره* اههههه این لباسای مستحجن چیه به من میدید بپوشم؟ شما مگه خدا پیغمبر نمیدونید!؟ یه پیرهن مشکی دکمه دار بدید ببینم!
▪︎▪︎▪︎
تهیونگ:*یه لبخند بغض دار میزنه و رو به نامجون میکنه* هیونگ میشه امشب بیای خونه دوست دخترم پا در میونی کنی؟
▪︎▪︎▪︎
جونگ کوک:*با یه لبخند بزرگ روبه پدر مادرت میکنه * اوووو ببینید کیا اینجان آرمیای عزیز! پدر زن و مادر زن آیندم هستن! خیلیییی خوش آمدید! خب آرمی! این کاریه که اصلا و ابدا نباید انجام بدید و بسیار کار ناپسندیه! حالا هم که یاد گرفتید لباس منو تقبل بفرمایید تا چشمانتان آلوده نشه!
▪︎▪︎▪︎
《وقتی تو کنسرت لباسشونو پرت میکنن سمت جمعیت و چشمشون میافته به تو و خانوادت که ردیف اولین(خانوادت خیلی مذهبین)》
☆☆☆
نامجون:*خیلی سوسکی از جمعیت فاصله میگیره* اینا دیگه به من دختر نمیدن!
▪︎▪︎▪︎
جین:*با یه دستای لرزون و خندهی عصبی میکروفن رو بر میداره و روبه شما وایمیسته* سلام مادر جان خسته نباشید مادر جان! میبینید چقدر هوا گرم شده؟ مگه نه آرمی؟
▪︎▪︎▪︎
یونگی:شت ریدم...جیمین پیرهنتو بده من ببینم! جونگ کوک تسبیت کو؟
▪︎▪︎▪︎
هوسوک:هه هه هه...آرمیای عزیز بی زحمت اون لباس منو برگردونید...هه هه...خواهشا حجاب اسلامی هم رعایت کنید و حرمت بزرگا رو هم نگه دارید... هه هه! *میکروفن رو میاره پایین و با خودش میگه: این چیزا جواب نیست...خدایا خودت ظهور کن!
▪︎▪︎▪︎
جیمین:*در حالی که با صدای بلند تو میکروفن حرف میزنه سمت پشت صحنه میره* اههههه این لباسای مستحجن چیه به من میدید بپوشم؟ شما مگه خدا پیغمبر نمیدونید!؟ یه پیرهن مشکی دکمه دار بدید ببینم!
▪︎▪︎▪︎
تهیونگ:*یه لبخند بغض دار میزنه و رو به نامجون میکنه* هیونگ میشه امشب بیای خونه دوست دخترم پا در میونی کنی؟
▪︎▪︎▪︎
جونگ کوک:*با یه لبخند بزرگ روبه پدر مادرت میکنه * اوووو ببینید کیا اینجان آرمیای عزیز! پدر زن و مادر زن آیندم هستن! خیلیییی خوش آمدید! خب آرمی! این کاریه که اصلا و ابدا نباید انجام بدید و بسیار کار ناپسندیه! حالا هم که یاد گرفتید لباس منو تقبل بفرمایید تا چشمانتان آلوده نشه!
▪︎▪︎▪︎
۱۴.۹k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.