کوک من p27
و بعد در بطری رو باز میکنه و آروم آروم به ات میده و اونم بعد یه دقیقه بهوش میاد
میا: ات
ات: بله
میا: زنده ای؟(به ایرانی)
ات: میخواستی بمیرم(به ایرانی)
میا:خدانکنه(به ایرانی)
وی: ببخشید شما دو تا چی میگین
میا: چیز خاصی نیست
کوک:. ات حالت بهتره؟
ات: اره ، به لطف تو
کوک: (پوزخند ریز)
ات: میشه بریم خونه
وی: میا میاد خونه من
ات: میاااااا
میا: خب تو هم برو خونه جونگ کوک
ات: میشه یه روز خونه ی خودمون باشیم
میا:آخه........باش
ات:کوک
کوک:بله(ناراحت)
ات: اگه میخواین تو و وی بیاین خونه ی ما مهمونی
کوک: واقعا؟
ات: اره
ات: میا تو موافقی
میا: اره ولی به یه شرط
ات: چه شرطی
میا: که کوک و تهیونگ خونه ما بخوابن
وی: عزیزم مزاحم میشیم
میا: نه عشقم بیا
وی: باشه پس
ات:کوک
کوک: بله
ات: اگه مشکلی نداری بیا خونمون
کوک: نمیدونم.......باشه
وی: ولی لباس نداریم
کوک: پس منو ات میریم عمارت لباس برای من برمیداریم بعد میریم خونشون
وی: پس منم همین کار رو میکنم
میا: بریم عشقم
وی: بریم عزیزم، پس ما رفتیم خداحافظ
کوک: خداحافظ
ات: خداحافظ
کوک و ات تنها بغل فواره نشستن
کوک: نمیخوای بلند بشی بریم
ات: باشه
به زبان نویسنده 🤍
ات و کوک بلند شدن و رفتن سمت ماشین ، سوار شدن و حرکت کردن
۴ دقیقه بعد
کوک: رسیدیم وایسا تا من بیام
ات: باش
کوک رفت و بعد یک دقیقه دیگه اومد
کوک: بریم
ات: میا زنگ زد گفت رسیدن خونمون
کوک: اوکی
حرکت کردن
۵ دقیقه بعد
میا: ات
ات: بله
میا: زنده ای؟(به ایرانی)
ات: میخواستی بمیرم(به ایرانی)
میا:خدانکنه(به ایرانی)
وی: ببخشید شما دو تا چی میگین
میا: چیز خاصی نیست
کوک:. ات حالت بهتره؟
ات: اره ، به لطف تو
کوک: (پوزخند ریز)
ات: میشه بریم خونه
وی: میا میاد خونه من
ات: میاااااا
میا: خب تو هم برو خونه جونگ کوک
ات: میشه یه روز خونه ی خودمون باشیم
میا:آخه........باش
ات:کوک
کوک:بله(ناراحت)
ات: اگه میخواین تو و وی بیاین خونه ی ما مهمونی
کوک: واقعا؟
ات: اره
ات: میا تو موافقی
میا: اره ولی به یه شرط
ات: چه شرطی
میا: که کوک و تهیونگ خونه ما بخوابن
وی: عزیزم مزاحم میشیم
میا: نه عشقم بیا
وی: باشه پس
ات:کوک
کوک: بله
ات: اگه مشکلی نداری بیا خونمون
کوک: نمیدونم.......باشه
وی: ولی لباس نداریم
کوک: پس منو ات میریم عمارت لباس برای من برمیداریم بعد میریم خونشون
وی: پس منم همین کار رو میکنم
میا: بریم عشقم
وی: بریم عزیزم، پس ما رفتیم خداحافظ
کوک: خداحافظ
ات: خداحافظ
کوک و ات تنها بغل فواره نشستن
کوک: نمیخوای بلند بشی بریم
ات: باشه
به زبان نویسنده 🤍
ات و کوک بلند شدن و رفتن سمت ماشین ، سوار شدن و حرکت کردن
۴ دقیقه بعد
کوک: رسیدیم وایسا تا من بیام
ات: باش
کوک رفت و بعد یک دقیقه دیگه اومد
کوک: بریم
ات: میا زنگ زد گفت رسیدن خونمون
کوک: اوکی
حرکت کردن
۵ دقیقه بعد
۸.۷k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.