پارت ۱۸
پارت ۱۸
♤ من یه نظر دیگه دارم
+ چی ؟
♤ ام ببین بدون گفتم حرفی به بقیه برو کارت رو بکن
+ اما وقتی ببینن که کسی رو نکشتم منو رسانه ای نمیکنن
هوپی با اطمینان خاصی نگام کرد
♤ یکی رو دارم تو نگران نباش
ذهن کاترین : اخه کی رو داری تو؟
نگران به هوپی زل زدم که بهم لبخند زد و زیر لب گفت نگران نباش توی فکر بودم که دیدم یه کت افتاد روی شونم
♤ بلند شو خیلی اینجا موندی مغزت جا به جا شده
خندیدم و بلند شدم و با هوپی زدم بیرون ولی .......یه چیزی کم بود هوممممم وسط راه ایستاده بودم که دیدم هوپی یهو منو کشید و محکم بغل خودش گرفت
♤ چرا وسط راه وایسااااادیییی
+ ببخشیدددد حواسم نبودددد
♤ واییییی قلبممممم
آروم خندیدم اما خندم محو شد حالا که جیهوپ اینجا بود دلم واسه گروه سه نفرمون تنگ شده بود جای نامجون و جین کم بود فقط اونا لازم بودن لبخندی زدم که دیدم هوپی داره تکونم میده
♤ دیوونه اگه میرفتی زیر ماشین چییییییی
+ خب ببخشید حواسم نبود خب اخه احساس میکنم یه نفر کمه
با گفتن حرفم یاد جتی و الکس افتادم اونام زیاد کار میکردن حقشونه این گردش
+ ارههههههه فهمیدم جنی و الکس
♤ ها؟
+ هوپی توروخدا بزار الکس و جنی رو بیارم
♤ مگه الکس از تو خوشش نمیاد
+ الکس از من خوشش میاد ؟
رنگ جی هوپ عوض شد و بحث رو سریع عوض کرد
♤ ولی من میخواستم دو تا دوست قدیمی باهم بریم بیرونننن
+ بزار بیارمشووووون
نگاه دیگه ای بهم کرد و به ناچار گفت باشه منم یریع برگشتم اداره و جنی و الکس رو صدا زدن
هواپیما *
من .....الان ایم دختره رو با خودم دارم میبرم؟ اصلا اسمش چی بود ؟ زیار؟ نه بابا این اصلا اسم نیست اهاااااا رزی اره رزی گفت دنبال کیه؟ ها یه خواهر گوچیک تر واااو چقدر تفاهم داریم باهم نگاهی بهش کردم ذوق زده به بیرون نگا میکرد آهی کشیدم
× میگم برسیم اونجا شب شده کج.....
+ من یه رستوران میشناسمممم
× میخواستم بگم کجا میری
انگار ذوقش ریخت برگشت و به پنجره نگا کرد و با بغضش حرف
+ یه هتل میگیرم
انگار دلم ریخت نمیدونم چرا ناراحتیش آشنا بود
× میگم اسم رستورانه چیه بریم
دوباره با ذوق برگشت سمتم
رستوران *
هوپی * ........
♤ من یه نظر دیگه دارم
+ چی ؟
♤ ام ببین بدون گفتم حرفی به بقیه برو کارت رو بکن
+ اما وقتی ببینن که کسی رو نکشتم منو رسانه ای نمیکنن
هوپی با اطمینان خاصی نگام کرد
♤ یکی رو دارم تو نگران نباش
ذهن کاترین : اخه کی رو داری تو؟
نگران به هوپی زل زدم که بهم لبخند زد و زیر لب گفت نگران نباش توی فکر بودم که دیدم یه کت افتاد روی شونم
♤ بلند شو خیلی اینجا موندی مغزت جا به جا شده
خندیدم و بلند شدم و با هوپی زدم بیرون ولی .......یه چیزی کم بود هوممممم وسط راه ایستاده بودم که دیدم هوپی یهو منو کشید و محکم بغل خودش گرفت
♤ چرا وسط راه وایسااااادیییی
+ ببخشیدددد حواسم نبودددد
♤ واییییی قلبممممم
آروم خندیدم اما خندم محو شد حالا که جیهوپ اینجا بود دلم واسه گروه سه نفرمون تنگ شده بود جای نامجون و جین کم بود فقط اونا لازم بودن لبخندی زدم که دیدم هوپی داره تکونم میده
♤ دیوونه اگه میرفتی زیر ماشین چییییییی
+ خب ببخشید حواسم نبود خب اخه احساس میکنم یه نفر کمه
با گفتن حرفم یاد جتی و الکس افتادم اونام زیاد کار میکردن حقشونه این گردش
+ ارههههههه فهمیدم جنی و الکس
♤ ها؟
+ هوپی توروخدا بزار الکس و جنی رو بیارم
♤ مگه الکس از تو خوشش نمیاد
+ الکس از من خوشش میاد ؟
رنگ جی هوپ عوض شد و بحث رو سریع عوض کرد
♤ ولی من میخواستم دو تا دوست قدیمی باهم بریم بیرونننن
+ بزار بیارمشووووون
نگاه دیگه ای بهم کرد و به ناچار گفت باشه منم یریع برگشتم اداره و جنی و الکس رو صدا زدن
هواپیما *
من .....الان ایم دختره رو با خودم دارم میبرم؟ اصلا اسمش چی بود ؟ زیار؟ نه بابا این اصلا اسم نیست اهاااااا رزی اره رزی گفت دنبال کیه؟ ها یه خواهر گوچیک تر واااو چقدر تفاهم داریم باهم نگاهی بهش کردم ذوق زده به بیرون نگا میکرد آهی کشیدم
× میگم برسیم اونجا شب شده کج.....
+ من یه رستوران میشناسمممم
× میخواستم بگم کجا میری
انگار ذوقش ریخت برگشت و به پنجره نگا کرد و با بغضش حرف
+ یه هتل میگیرم
انگار دلم ریخت نمیدونم چرا ناراحتیش آشنا بود
× میگم اسم رستورانه چیه بریم
دوباره با ذوق برگشت سمتم
رستوران *
هوپی * ........
۷.۹k
۲۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.