عشق در نگاه اول پارت30
صبح (🌝) ساعت 9
ویو کوک
منو ات تازه صبحونه خوردیم نشسته بودیم رو کاناپه و داشتیم TV می دیدیم ( من ساعت نه صبح دارم خواب هفت پادشاهو میبینم اینا نشستن دارن TV میبینن تازه صبحونه هم خوردن 🌚)
ات: عشقم ( عشقم عشقم عشقم عشقم عشقم عشقم 🤣)
کوک: جانم ( جانم جانم جانم جانم جانم جانم جانم جانم 🤣)
( دیگه مسخره بازیو میزارم کنار بریم ادامه)
ات: پس نمیگی
کوک: خب راستش چطوری بگم بهت
ات: مثله ادم
کوک:😐
کوک: خب من میترسم
ات: بگو
کوک: خب راستش من..
ات: مثل ادم صحبت میکنی یانه
کوک: دارم ازت میترسم
کوک: خب وایستا اول TV رو ببندم
بعد از خاموش کردن TV( نمیدونم چرا ولی یاد باب اسفنجی افتادم 🤣)
کوک: خب ببین منو
ات: دارم میبینمت
کوک: جدی جذابم
ات: خفه شو بنال ( من چیزی نمیگم)
کوک: خب حالا چرا عصبانی میشی
کوک:کوک تو میتونی ( تو ذهنش گفت)
کوک: ات رامذنلمبپلملمبک
ات: ها؟؟؟
کوک: نفهمیدی
ات: اونجور که تو صحبت کردی روحاهم نفهمیدن
کوک: ات من مافیام ( تند گفت)
ات: ها؟؟
کوک: ای بابا بازم نفهمیدی
ات: نه شنیدم ولی بازم بهم بگو تا مطمئن شم
کوک: ات من یک مافیا هستم
ات: جیغ های فراوان ( 😐)
کوک: چته خوبی
ات: کوکی جونم عاشقتم
کوک: وات ( پچه شکه شد)
ات: کوکی میدونی چیی
کوک: چیی؟؟
ات: از بچگی ارزو داشتم با ی مافیا ازدواج کنم (دروغ نگو 😳)
کوک: جدی
ات: اره
کوک: خدایا شکرت
بعدش اونا همو بغل کردن
تموم نشده
ادامه در پارت بعد
بوس بهتون 💋 حمایت یادتون نره گلای تو خونه
ویو کوک
منو ات تازه صبحونه خوردیم نشسته بودیم رو کاناپه و داشتیم TV می دیدیم ( من ساعت نه صبح دارم خواب هفت پادشاهو میبینم اینا نشستن دارن TV میبینن تازه صبحونه هم خوردن 🌚)
ات: عشقم ( عشقم عشقم عشقم عشقم عشقم عشقم 🤣)
کوک: جانم ( جانم جانم جانم جانم جانم جانم جانم جانم 🤣)
( دیگه مسخره بازیو میزارم کنار بریم ادامه)
ات: پس نمیگی
کوک: خب راستش چطوری بگم بهت
ات: مثله ادم
کوک:😐
کوک: خب من میترسم
ات: بگو
کوک: خب راستش من..
ات: مثل ادم صحبت میکنی یانه
کوک: دارم ازت میترسم
کوک: خب وایستا اول TV رو ببندم
بعد از خاموش کردن TV( نمیدونم چرا ولی یاد باب اسفنجی افتادم 🤣)
کوک: خب ببین منو
ات: دارم میبینمت
کوک: جدی جذابم
ات: خفه شو بنال ( من چیزی نمیگم)
کوک: خب حالا چرا عصبانی میشی
کوک:کوک تو میتونی ( تو ذهنش گفت)
کوک: ات رامذنلمبپلملمبک
ات: ها؟؟؟
کوک: نفهمیدی
ات: اونجور که تو صحبت کردی روحاهم نفهمیدن
کوک: ات من مافیام ( تند گفت)
ات: ها؟؟
کوک: ای بابا بازم نفهمیدی
ات: نه شنیدم ولی بازم بهم بگو تا مطمئن شم
کوک: ات من یک مافیا هستم
ات: جیغ های فراوان ( 😐)
کوک: چته خوبی
ات: کوکی جونم عاشقتم
کوک: وات ( پچه شکه شد)
ات: کوکی میدونی چیی
کوک: چیی؟؟
ات: از بچگی ارزو داشتم با ی مافیا ازدواج کنم (دروغ نگو 😳)
کوک: جدی
ات: اره
کوک: خدایا شکرت
بعدش اونا همو بغل کردن
تموم نشده
ادامه در پارت بعد
بوس بهتون 💋 حمایت یادتون نره گلای تو خونه
۸.۵k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.