برده کوچولو
برده کوچولو
p:6
_من گفتم بمونهه
+هووووف
+جئون بخدا میکشمت
※جونگکوک
+باشع حالا هرچیییی
رفتیم توی خونه
توی اشپز خونه بودم که شنیدم
※تهیونگ هیونگ این دخترس میگفتی دوسش داری
_اوم نمیشه گفت دوسش دارم عاشقشم
※خببب حالا میخای چیکارش کنی
_نمیدونم فعلا کاپلیم
※عووو
※الان زنه؟(منحرفا
_یاااا شیر موز میخای
※کجااااااس
_اتت از یخچال چنتا شیر موز بیار
+باشع
_رااساییی یونتان هم بیار
+باشه
اون شب کذشت و شب دیگ اومد
_ات بیاا
+بلهه
رفتم پیشش روی کاناپه و گفت توی بغلن بشین و یکم با موهام بازی کرد
_بشین روی تخت
+نههه
بزور بردم روی تخت
انقد التماسش کردم که نکنه جلو دهنمو کرفت و اهممم و اهممم کرد بعد شرو کرد اهمممم( ارههه اینجوریاس دااااش)
چشمام پر اشک شد
یکم جشمامو پاک کرد
لبشو گذاشت روی لبم
و کلی کذشت و تموم شد
_هر شب از این بازیا دازیما
پتو رو بغل کرده بودم و گریه میکردم از پشت بغلم کرد
_هییس بیب اگر دفعه دیگه رضایت داشتی خیلی خوب میشه
+ولم کنن
دستمو از جلو گرفت و نگاهم افتاد روی دستس خیلی جذاب بودن دستای من در مقابل دستاش اندازه یه عدس بود
یکم خودمو جمع کردم که دستشو بغل کنم
_هووم بیب نمیخای اینوری شی
اونوری شدم
دستاشو حلقه کرد دور کمرم و پاهاشو گذاشت روی پاهام
خبلی محکم گرفته بودم
صب
بلند شدم موهام رو مدل بدم که مرتب باشه
تهیونگ رو دیدم که با عصبانیت نشسته روی کاناپه
+تهیونگ چی شده
_بیا
+هوم
_میگم بیااا
با ترس رفتم جلو
p: 6
p:6
_من گفتم بمونهه
+هووووف
+جئون بخدا میکشمت
※جونگکوک
+باشع حالا هرچیییی
رفتیم توی خونه
توی اشپز خونه بودم که شنیدم
※تهیونگ هیونگ این دخترس میگفتی دوسش داری
_اوم نمیشه گفت دوسش دارم عاشقشم
※خببب حالا میخای چیکارش کنی
_نمیدونم فعلا کاپلیم
※عووو
※الان زنه؟(منحرفا
_یاااا شیر موز میخای
※کجااااااس
_اتت از یخچال چنتا شیر موز بیار
+باشع
_رااساییی یونتان هم بیار
+باشه
اون شب کذشت و شب دیگ اومد
_ات بیاا
+بلهه
رفتم پیشش روی کاناپه و گفت توی بغلن بشین و یکم با موهام بازی کرد
_بشین روی تخت
+نههه
بزور بردم روی تخت
انقد التماسش کردم که نکنه جلو دهنمو کرفت و اهممم و اهممم کرد بعد شرو کرد اهمممم( ارههه اینجوریاس دااااش)
چشمام پر اشک شد
یکم جشمامو پاک کرد
لبشو گذاشت روی لبم
و کلی کذشت و تموم شد
_هر شب از این بازیا دازیما
پتو رو بغل کرده بودم و گریه میکردم از پشت بغلم کرد
_هییس بیب اگر دفعه دیگه رضایت داشتی خیلی خوب میشه
+ولم کنن
دستمو از جلو گرفت و نگاهم افتاد روی دستس خیلی جذاب بودن دستای من در مقابل دستاش اندازه یه عدس بود
یکم خودمو جمع کردم که دستشو بغل کنم
_هووم بیب نمیخای اینوری شی
اونوری شدم
دستاشو حلقه کرد دور کمرم و پاهاشو گذاشت روی پاهام
خبلی محکم گرفته بودم
صب
بلند شدم موهام رو مدل بدم که مرتب باشه
تهیونگ رو دیدم که با عصبانیت نشسته روی کاناپه
+تهیونگ چی شده
_بیا
+هوم
_میگم بیااا
با ترس رفتم جلو
p: 6
۴.۹k
۰۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.