عاشق گمشده...(𝚙𝚊𝚛𝚝𝟹)
؟
∆آره.(دوباره لیوان رو پر می کنه)
بعد جی هوپ از ساعدم گرفت و کشید سمت در...
_تو از این به بعد منو ارباب صدا نمی کنی!
+پس چی بگم ارباب؟
_میگم ارباب نگو!!!
+چی بگم خوب ارباب؟
با نگاه عصبانی بهم خیره شد این باعث شد دیگه حرف نزنم، رفتیم سمت در خروجی، در باز شد و من چشمام رو بستم تا به نور آفتاب عادت کنم...
+(چشماش رو باز کرد)وای خیلی وقت بود آفتاب رو ندیده بودم.
_(با تعجب برگشت سمتش) واقعا البته حق داری، توی خونه ی اون منم دلم برای سانشاین تنگ میشه.
+بله؟؟؟
_هیچی، راه بیفت!
هلم داد سمت ماشین دید چندتا پسر دارن منو نگاه می کنن، سریع کتش رو انداخت روم و به یکی از افرادش اشاره کرد اونارو فراری بده.
_سوار شو!
+چشم ارباب..
_مگه من نگفتم به من ارباب نگو.
+چشم.(میشینه داخل ماشین)
اونم اومد پیش من داخل ماشین نشست و راننده ماشین رو روشن کرد و راه افتاد.
+پس چی بگم قربان؟
_با تو چیکار کردن، فکر نمی کنم که یک سال بشه گیرت آورده باشن؟؟؟
+نه، دو ماه میشه که منو دزدیدن، اونا منو خیلی اذیت کردن،خودتون می دونی که من باید به مرد ها و زن هایی که برده نیستن احترام بزارم، به نظرم فقط باید اطاعت کنم تا مشکلی پیش نیاد.
_اسمت چیه؟
+همه بهم میگن دختر از بچگی فقط یه نفر اسم واقعیت رو گفت، فکر کنم تا الان فراموشم کرده باشه.
_وایستا ببینم، اسم واقعیت چیه مگه؟؟؟
+ا/ت، اسمی که فقط یه نفر بهم میگفت.
_نکنه..(تو ذهنش گفت)
(فلش بک ۱۰ سال پیش...)
سلام من جی هوپ هستم و ۱۷ سالمه، من از یه خانواده ی اصیل به دنیا اومدم و الان ۶ ماهه به دبیرستان رفتم، تو مدرسه ی ما یه دختر اومده که با نمرات بالاش تو سن ۱۴ سالگی تونسته بیاد دبیرستان، ولی بچه ها اذیتش می کنن و بهش حسودی می کنن که درسش خوبه...
داشتم از ماشین پیاده میشدم، صدای جیغ یه دختر اومد برگشتم دیدم یونگی یکی از دوستام داره یه نفر رو کتک می زنه، رفتم سمتش دیدم همون دختره...
∆آره.(دوباره لیوان رو پر می کنه)
بعد جی هوپ از ساعدم گرفت و کشید سمت در...
_تو از این به بعد منو ارباب صدا نمی کنی!
+پس چی بگم ارباب؟
_میگم ارباب نگو!!!
+چی بگم خوب ارباب؟
با نگاه عصبانی بهم خیره شد این باعث شد دیگه حرف نزنم، رفتیم سمت در خروجی، در باز شد و من چشمام رو بستم تا به نور آفتاب عادت کنم...
+(چشماش رو باز کرد)وای خیلی وقت بود آفتاب رو ندیده بودم.
_(با تعجب برگشت سمتش) واقعا البته حق داری، توی خونه ی اون منم دلم برای سانشاین تنگ میشه.
+بله؟؟؟
_هیچی، راه بیفت!
هلم داد سمت ماشین دید چندتا پسر دارن منو نگاه می کنن، سریع کتش رو انداخت روم و به یکی از افرادش اشاره کرد اونارو فراری بده.
_سوار شو!
+چشم ارباب..
_مگه من نگفتم به من ارباب نگو.
+چشم.(میشینه داخل ماشین)
اونم اومد پیش من داخل ماشین نشست و راننده ماشین رو روشن کرد و راه افتاد.
+پس چی بگم قربان؟
_با تو چیکار کردن، فکر نمی کنم که یک سال بشه گیرت آورده باشن؟؟؟
+نه، دو ماه میشه که منو دزدیدن، اونا منو خیلی اذیت کردن،خودتون می دونی که من باید به مرد ها و زن هایی که برده نیستن احترام بزارم، به نظرم فقط باید اطاعت کنم تا مشکلی پیش نیاد.
_اسمت چیه؟
+همه بهم میگن دختر از بچگی فقط یه نفر اسم واقعیت رو گفت، فکر کنم تا الان فراموشم کرده باشه.
_وایستا ببینم، اسم واقعیت چیه مگه؟؟؟
+ا/ت، اسمی که فقط یه نفر بهم میگفت.
_نکنه..(تو ذهنش گفت)
(فلش بک ۱۰ سال پیش...)
سلام من جی هوپ هستم و ۱۷ سالمه، من از یه خانواده ی اصیل به دنیا اومدم و الان ۶ ماهه به دبیرستان رفتم، تو مدرسه ی ما یه دختر اومده که با نمرات بالاش تو سن ۱۴ سالگی تونسته بیاد دبیرستان، ولی بچه ها اذیتش می کنن و بهش حسودی می کنن که درسش خوبه...
داشتم از ماشین پیاده میشدم، صدای جیغ یه دختر اومد برگشتم دیدم یونگی یکی از دوستام داره یه نفر رو کتک می زنه، رفتم سمتش دیدم همون دختره...
۸.۶k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.