سیاه سفید قلبم
دلم گرفته بود دلم میخاست خودمو بکشم یعنی چی که منو فراموش کرده من تو این چهار ساله همش رویام با اون بود ولی اون حتی منو یادش نیس
اشک تو چشمام جمع شده بود اما چون تو ماشین بودیم و سپیده و مائده بودن نذاشتم اشک هام بریزن من دیگه اون کیانای همیشگی نبودم اون دوتام متوجه حالم شدن هدفنمو برداشتم و اهنگ مورد علاقم و گوش دادم
بگو چرا شدیم دور از هم
بگو چرا دستات دسامو زود پس زد
بگو چرا رفتی قلبمو شکوندی
دیگه نتونستم تحمل کنم و اشکم دراومد من صبر کردم برای اون اون گفت زودی میاد اومد اما اصلا یادش نبود منو من چکنم با قلب خستم دیگه نمیتونم تحمل کنم کارت عروسیش بیاد اشکامو پاک کردمو چشمامو بستم قلبه لامصبم حالیش نمیشه اون دیگه رفته اون عاشق یکی دیگه شده اون اصلا منو یادش نمیاد خاطراتی که داشتیم چی مگه میشه اون همه حرفش دروغ باشه چرا عاشقم کرد و گذاشت و رفت نمیخام زنده بمونم نمیتونم
زیره نخلا
رقصیدیم تو جزیره اما
دیگه فردا نیستی منو تنها میذاری
همینجوری داشتم یاد خاطراتش میوافتیدم که ماشین نگه داشت سریع اشکامو تند تند پاک کردم و چشمامو بستم تا کسی مزاحمم نشه و همینجوری اهنگ گوش میدادم مائده اومد صدام کنه که سپیده گفت
=ولش کن بزار بخوابه تا فرودگاه ناهار براش میگیریم
مائده: باشه
رفتن و منو با افکاری که فقط برای امیر حسین بود خابم برد
توی خواب عمیق بودم که صدای اشنایی اومد
=کیانا خانم بیدارشین رسیدیم
لای چشمامو باز کردم که کوروش دیدم
_باشه انقد تکونم نده بیدار شدم
صدام گرفته بود
=چرا چشمات قرمزه چیزی شده صداتم گرفتس
_نه چیزی نشده
اشک تو چشمام جمع شده بود اما چون تو ماشین بودیم و سپیده و مائده بودن نذاشتم اشک هام بریزن من دیگه اون کیانای همیشگی نبودم اون دوتام متوجه حالم شدن هدفنمو برداشتم و اهنگ مورد علاقم و گوش دادم
بگو چرا شدیم دور از هم
بگو چرا دستات دسامو زود پس زد
بگو چرا رفتی قلبمو شکوندی
دیگه نتونستم تحمل کنم و اشکم دراومد من صبر کردم برای اون اون گفت زودی میاد اومد اما اصلا یادش نبود منو من چکنم با قلب خستم دیگه نمیتونم تحمل کنم کارت عروسیش بیاد اشکامو پاک کردمو چشمامو بستم قلبه لامصبم حالیش نمیشه اون دیگه رفته اون عاشق یکی دیگه شده اون اصلا منو یادش نمیاد خاطراتی که داشتیم چی مگه میشه اون همه حرفش دروغ باشه چرا عاشقم کرد و گذاشت و رفت نمیخام زنده بمونم نمیتونم
زیره نخلا
رقصیدیم تو جزیره اما
دیگه فردا نیستی منو تنها میذاری
همینجوری داشتم یاد خاطراتش میوافتیدم که ماشین نگه داشت سریع اشکامو تند تند پاک کردم و چشمامو بستم تا کسی مزاحمم نشه و همینجوری اهنگ گوش میدادم مائده اومد صدام کنه که سپیده گفت
=ولش کن بزار بخوابه تا فرودگاه ناهار براش میگیریم
مائده: باشه
رفتن و منو با افکاری که فقط برای امیر حسین بود خابم برد
توی خواب عمیق بودم که صدای اشنایی اومد
=کیانا خانم بیدارشین رسیدیم
لای چشمامو باز کردم که کوروش دیدم
_باشه انقد تکونم نده بیدار شدم
صدام گرفته بود
=چرا چشمات قرمزه چیزی شده صداتم گرفتس
_نه چیزی نشده
۲.۸k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.