فیک مافیای من پارت ۶:
فیک مافیای من پارت ۶:
رسیدیم خونه که یهو دیدم کوک گفت:
کوک:هاا راستی الان میتونم باهات راحت باشم و اینا
ا،ت:اوهوم(سرد)
کوک:تو همیشه اینقدر سردی
ا،ت:بعضی وقتا
کوک:سگم چی؟
ا،ت:چی؟
کوک:میگم سگم چی توی عمارتمون بوده سگه بزرگیه اسمش بمه
ا،ت:اوردیمش
کوک:چی؟(با ذوق)
ا،ت :موقعی که تو رو آوردیم اونم آوردیم
کوک:پس الان کجاست
ا،ت:جای جونگیون هست
کوک:میشه بهش بگی بیارتش؟
ا،ت:اره وایسا
ا،ت زنگ زد به جونگیون که بم رو بیاره موقعی که اوردش به جای آنکه بپره بغله کوک بجاش رفت پرید روی ا،ت که کوک به طور مظلومی نگاه میکرد انگار الان گریش میگیره
ا،ت:عایییی بم برو جای بابات الان گریه میکنه
که بدوبدو بم رفت جای کوک و ....
امشب هم تموم شد رفتیم خوابیدیممممم
صبح روز بعد:
ا،ت:از خواب بیدار شدم و رفتم حمام و اومدم بیرون لباسمو پوشیدم و رفتم پایین که دیدم کوک توی آشپز خونه داره صبحانه درست میکنه
ا،ت:صبح بخیر داری چیکار میکنی
کوک:صبح توهم بخیر دارم صبحانه درست میکنم
ا،ت:اها خوبه حالا چی هست؟
کوک:پنکیکه شکلاتی
ا،ت: واقعااااا اخریمجن بار مامانم درست کرده بود برام(با ذوق)
ا،ت:اهم اهم خوب کی درست میشه؟(سرد)
کوک:تموم شد خوب بیا بخورش ببین چه طعمی شده ؟خوب شده؟
ا،ت:(در حال خوردن)
کوک ویو:
داشت پنکیک میخورد که کناره لبش شکلاتی بود واقعا دیگه تحمل نداشتم که یک بوسه ی سریع ازش گرفتم؟
کوک:کنار لبت شکلاتی بود
ا،ت:😳خوب میتونستی بگی نه اینکه اینکارو بکنی
کوک:ببخشید فراموشش کن
کوک:حالا چه طعمی شده
ا،ت:خیلی خوشمزه شده بود دوستش داشتم
کوک:خوبه
و.......
بچه ها پارت بعد مهمونیه
#lranians__love_Jk
رسیدیم خونه که یهو دیدم کوک گفت:
کوک:هاا راستی الان میتونم باهات راحت باشم و اینا
ا،ت:اوهوم(سرد)
کوک:تو همیشه اینقدر سردی
ا،ت:بعضی وقتا
کوک:سگم چی؟
ا،ت:چی؟
کوک:میگم سگم چی توی عمارتمون بوده سگه بزرگیه اسمش بمه
ا،ت:اوردیمش
کوک:چی؟(با ذوق)
ا،ت :موقعی که تو رو آوردیم اونم آوردیم
کوک:پس الان کجاست
ا،ت:جای جونگیون هست
کوک:میشه بهش بگی بیارتش؟
ا،ت:اره وایسا
ا،ت زنگ زد به جونگیون که بم رو بیاره موقعی که اوردش به جای آنکه بپره بغله کوک بجاش رفت پرید روی ا،ت که کوک به طور مظلومی نگاه میکرد انگار الان گریش میگیره
ا،ت:عایییی بم برو جای بابات الان گریه میکنه
که بدوبدو بم رفت جای کوک و ....
امشب هم تموم شد رفتیم خوابیدیممممم
صبح روز بعد:
ا،ت:از خواب بیدار شدم و رفتم حمام و اومدم بیرون لباسمو پوشیدم و رفتم پایین که دیدم کوک توی آشپز خونه داره صبحانه درست میکنه
ا،ت:صبح بخیر داری چیکار میکنی
کوک:صبح توهم بخیر دارم صبحانه درست میکنم
ا،ت:اها خوبه حالا چی هست؟
کوک:پنکیکه شکلاتی
ا،ت: واقعااااا اخریمجن بار مامانم درست کرده بود برام(با ذوق)
ا،ت:اهم اهم خوب کی درست میشه؟(سرد)
کوک:تموم شد خوب بیا بخورش ببین چه طعمی شده ؟خوب شده؟
ا،ت:(در حال خوردن)
کوک ویو:
داشت پنکیک میخورد که کناره لبش شکلاتی بود واقعا دیگه تحمل نداشتم که یک بوسه ی سریع ازش گرفتم؟
کوک:کنار لبت شکلاتی بود
ا،ت:😳خوب میتونستی بگی نه اینکه اینکارو بکنی
کوک:ببخشید فراموشش کن
کوک:حالا چه طعمی شده
ا،ت:خیلی خوشمزه شده بود دوستش داشتم
کوک:خوبه
و.......
بچه ها پارت بعد مهمونیه
#lranians__love_Jk
۱۲.۱k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.