جرات یا حقیقت پارت ۶
همونجور داشتیم بهش میخندیدم که بالاخره اومد و گفت
کوک : هیونگ این چه زهرماریه که تو درست کردی......اگه یکم دیگه میخوردم مرگم حتمی بود.....
جین : منم به خاطر همین اینطوری درست کردم یاع یاع یاع........
جیهوپ : هیونگ چیا داخلش ریخته بودی.....
جین : آممممم......ماهی خام با جعفری.....هلو.....نوشابه.....پیاز و سیب زمینی و سیر......
بعد از تمام شدن حرفش احساس کردم میخوام بالا بیارم...... حاله هممون داشت بهم می خورد.....خدا میدونه کوک چه جور اون زهرماری رو تحمل کرده.......همینکه تا الان نمرده باید خداروشکر کنیم.......تو همین فکرا بودم که جیمین گفت......
جیمین : خیله خب بهتره بازی رو ادامه بدیم.......
نامجون : آره موافقم.......
جیمن بطری رو چرخوند که به منو شوگا هیونگ افتاد.....شوگا گفت......
شوگا : جرعت یا حقیقت.....
تهیونگ : جرعت......
شوگا : خیله خوب.....جرعتت رو بعدا بهت میگم.......
تهیونگ : چرا.....
شوگا : چون میخوام سخت ترین جرعت عمرتو بهت بدم......
تهیونگ : باشه.......
شوگا : بقیه موافقین......
همه : آره......
*پایان فلش بک*
............................
*زمان حال*
شوگا : خب......تو باید اون دخترو عاشق خودت کنی....
همه : چیییییییییییییی (باداد).......
تهیونگ : این امکان نداره....
شوگا : چرا داره......
تهیونگ : اگه اون عاشق من بشه باید چیکار کنم......
شوگا : هیچی فقط میگی متاسفم اما من عاشق تو نیستم......
تهیونگ : .......... ( سکوت )
شوگا :ببینم.....نکنه میترسی عاشقش بشی......
تهیونگ : به هیچ وجه.....
شوگا : پس انجامش میدی؟ اگه نمی.....
تهیونگ : انجامش میدم......
شوگا : خیله خب......پس از الان شروع کن.....
تهیونگ : تا کی وقت دارم......
شوگا : تا پایان اردو......درضمن باید کلمه ی من عاشقتم یا دوست دارم رو وقتی میگه ضبط کنی.......
چشم قوره ای بهش رفتمو گفتم....
تهیونگ : باشه......( با بی حوصلگی )
از زبان ا/ت :
اه اه اه پسره ی بیشعور.....فک میکنه کیه.....
نمیتونی هیچ کاری بکنی ( اداشو درآورد)....حالا وقتی کاری کردم میفهمی......همینطور داشتم فوش بارونش میکردم که یهو یکی اسمم رو فریاد زد.....برگشتم ببینم کی بوده که......
کوک : هیونگ این چه زهرماریه که تو درست کردی......اگه یکم دیگه میخوردم مرگم حتمی بود.....
جین : منم به خاطر همین اینطوری درست کردم یاع یاع یاع........
جیهوپ : هیونگ چیا داخلش ریخته بودی.....
جین : آممممم......ماهی خام با جعفری.....هلو.....نوشابه.....پیاز و سیب زمینی و سیر......
بعد از تمام شدن حرفش احساس کردم میخوام بالا بیارم...... حاله هممون داشت بهم می خورد.....خدا میدونه کوک چه جور اون زهرماری رو تحمل کرده.......همینکه تا الان نمرده باید خداروشکر کنیم.......تو همین فکرا بودم که جیمین گفت......
جیمین : خیله خب بهتره بازی رو ادامه بدیم.......
نامجون : آره موافقم.......
جیمن بطری رو چرخوند که به منو شوگا هیونگ افتاد.....شوگا گفت......
شوگا : جرعت یا حقیقت.....
تهیونگ : جرعت......
شوگا : خیله خوب.....جرعتت رو بعدا بهت میگم.......
تهیونگ : چرا.....
شوگا : چون میخوام سخت ترین جرعت عمرتو بهت بدم......
تهیونگ : باشه.......
شوگا : بقیه موافقین......
همه : آره......
*پایان فلش بک*
............................
*زمان حال*
شوگا : خب......تو باید اون دخترو عاشق خودت کنی....
همه : چیییییییییییییی (باداد).......
تهیونگ : این امکان نداره....
شوگا : چرا داره......
تهیونگ : اگه اون عاشق من بشه باید چیکار کنم......
شوگا : هیچی فقط میگی متاسفم اما من عاشق تو نیستم......
تهیونگ : .......... ( سکوت )
شوگا :ببینم.....نکنه میترسی عاشقش بشی......
تهیونگ : به هیچ وجه.....
شوگا : پس انجامش میدی؟ اگه نمی.....
تهیونگ : انجامش میدم......
شوگا : خیله خب......پس از الان شروع کن.....
تهیونگ : تا کی وقت دارم......
شوگا : تا پایان اردو......درضمن باید کلمه ی من عاشقتم یا دوست دارم رو وقتی میگه ضبط کنی.......
چشم قوره ای بهش رفتمو گفتم....
تهیونگ : باشه......( با بی حوصلگی )
از زبان ا/ت :
اه اه اه پسره ی بیشعور.....فک میکنه کیه.....
نمیتونی هیچ کاری بکنی ( اداشو درآورد)....حالا وقتی کاری کردم میفهمی......همینطور داشتم فوش بارونش میکردم که یهو یکی اسمم رو فریاد زد.....برگشتم ببینم کی بوده که......
۱۱۴.۶k
۱۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.