پارت ۱۹ ( عشق در نگاه اول ؟ )
جیمین به ا/ت لبخندی زد و لبشو روی گونه ا/ت گذاشت و آروم بوسید ا/ت دست جیمین رو گرفت و گفت : بیا غذامونو بخوریم
جیمین : باشه
از زبان ا/ت
بعد اینکه غذامونو خوردیم جیمین رو با ماشین رسوندم خونه
ا/ت : رسیدیم
جیمین میخواست پیاده شده که این کارو نکرد و برگشت سمت منو لباشو گذاشت روی لبام و محکم مک میزد منم باهاش همکاری کردم دستشو گذاشت روی موهام و نوازش میکرد منم دستمو حلقه کردم دور گردنش بعد ۱ مین که از هم جدا شدیم جیمین گفت :
جیمین : خیلی دوست دارم
ا/ت : منم همینطور
از زبان ا/ت :
بعد اینکه جیمین رفت منم به سمت خونه حرکت کردم تو راه داشتم فک میکردم که یهو یاد سون اوه افتادم قرار بود درباره میسو و سون اوه با جیمین صبحت کنم وای 😱
به خونه که رسیدم سون اوه زود درو باز کرد
سون اوه : چی شد ؟
ا/ت : تو سلام بلد نیستی
سون اوه : سلام خواهر قشنگم چی شد ؟
ا/ت : یعنی چی چی شد؟
سون اوه : درباره میسو و من
ا/ت : چی شده مگه
سون اوه : خودتو به اون راه نزن قرار بود با جیمین حرف بزنی
ا/ت : راستش یادم رفت
سون اوه : ا/تتتتتتتتتتتتتتتتت😐
ا/ت : ببخشید بخدا یادم رفت
بعدشم دوییدم سمت اتاقم که یه وقت سون اوه بلایی سرم نیاره 😂
پرش زمانی به فردا صبح
از زبان سون اوه
اینقدر بخاطر میسو ناراحت بودم با خودم فک کردم که بهتره بهش یه زنگ بزنم و حالشو بپرسم
بوق بوق بوق
سون اوه : الو سلام عشقم خوبی ؟
میسو : مرسی خوبم تو چطوری ؟
سون اوه : جیمین چی شد ؟
میسو :
شرط :۱۵ لایک
۴ فالو
۲۵ کامنت
بچه ها حمایت کنید ❤️
جیمین : باشه
از زبان ا/ت
بعد اینکه غذامونو خوردیم جیمین رو با ماشین رسوندم خونه
ا/ت : رسیدیم
جیمین میخواست پیاده شده که این کارو نکرد و برگشت سمت منو لباشو گذاشت روی لبام و محکم مک میزد منم باهاش همکاری کردم دستشو گذاشت روی موهام و نوازش میکرد منم دستمو حلقه کردم دور گردنش بعد ۱ مین که از هم جدا شدیم جیمین گفت :
جیمین : خیلی دوست دارم
ا/ت : منم همینطور
از زبان ا/ت :
بعد اینکه جیمین رفت منم به سمت خونه حرکت کردم تو راه داشتم فک میکردم که یهو یاد سون اوه افتادم قرار بود درباره میسو و سون اوه با جیمین صبحت کنم وای 😱
به خونه که رسیدم سون اوه زود درو باز کرد
سون اوه : چی شد ؟
ا/ت : تو سلام بلد نیستی
سون اوه : سلام خواهر قشنگم چی شد ؟
ا/ت : یعنی چی چی شد؟
سون اوه : درباره میسو و من
ا/ت : چی شده مگه
سون اوه : خودتو به اون راه نزن قرار بود با جیمین حرف بزنی
ا/ت : راستش یادم رفت
سون اوه : ا/تتتتتتتتتتتتتتتتت😐
ا/ت : ببخشید بخدا یادم رفت
بعدشم دوییدم سمت اتاقم که یه وقت سون اوه بلایی سرم نیاره 😂
پرش زمانی به فردا صبح
از زبان سون اوه
اینقدر بخاطر میسو ناراحت بودم با خودم فک کردم که بهتره بهش یه زنگ بزنم و حالشو بپرسم
بوق بوق بوق
سون اوه : الو سلام عشقم خوبی ؟
میسو : مرسی خوبم تو چطوری ؟
سون اوه : جیمین چی شد ؟
میسو :
شرط :۱۵ لایک
۴ فالو
۲۵ کامنت
بچه ها حمایت کنید ❤️
۱۱.۱k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.