《The colwn》《P6》
ا/ت:........هه .خنده*.....یا.....یعنی الان من......من........خنده شدید*یا.....چقدر من.....من....تموم شدن خنده*.........الان چه گلی بگیرم سرم!!!!!!
تنها کاری که پیدا کرده بودمم پروندم!!!!!آخه ا/ت نمیشه دو دقیقه جلوی اون .....هوففف..کاریش نمیشه کرد....
ویو ملون*
ملون:رئیس شما مطمئنید ؟؟
تهوینگ:تا حالا شده که برخلاف حرفم ثابت بشه؟؟؟؟
ملون:نه رئیس!ولی..ا/ت...فکر نکنم بخاطره غرورش همچین کاری کنه.
تهیدنگ:دست از نوشیدن چایش برداشت و یه بشکن زد*دقیقا!غرور....اینجور افراد....بخاطره غرورشونم باشه بازم کاری رو انجام میدم که نمیخوان مخصوصا اون جیغ جیغو...چرا؟؟؟
ملون:چرا؟؟
تهدینگ:چون اون دختر به اینکار نیاز داره چاره نداره که برگرده هم؟؟
ملون:اما رئیس بهتر نیست بیخیالش بشین؟؟؟هم برای شما بهتر هم....
تهیونگ:یعنی از یه دختر بچه باید بترسم؟؟؟منظورت اینه ........یکی از پاهاشو انداخت روی اون یکی پاهاش*
تهوینگ:ملون
ملون:نه نه رئیس!فقط اگه بهش آسیب بخوره یا شما تو دردسر بیوفین ؟؟؟اونوقت چی؟؟
تهیونگ:نگو که دلت براش میسوزه؟؟؟؟
ملون:..........
تهیونگ:واقعا مسخرست.....برو بیرون .....حاله خوشمو خراب کردی .....
ملون با دو دلی از اون مکان رفت بیرون و تهیونگ موند که هنوز درحاله نوشیدن جایش بود......
تهیونگ:....واقعا درک نمیکنم.......
این تنها کلمه بود که میتونست بگه.....واقعا درنمیکنم!....مطمئنن شما هم تو بعضی از شرایط ها همینو میگین....درک شدن چیزه خیلی عجیبی نیست....به معنی همدلی و همدرد بودنه ....تو وقتی میتونی یکی و درک کنی که مثله اون فکر کنی ،مثله ا ن رفتار کنی،مثله اون سختی بکشی،...تو میتونی اینارو درک کنی.تو وقتی درک میکنی که یه کتاب چقدر
ارز داره که مثله نویسندش وقت بزاری تا دیالوگ های زیبای بنویسی،اضطراب داری که چی بنویسی از همه مهم تر عشقی هستش که به نوشته هات ابراز میکنی....تو وقتی یه مادر و درک میکنی که مثله اون سختی کشیده باشی .....مثله اون نگران این باشی که آیا بچه ات حالش خوبه یا نه؟؟؟نکنه من چیزی واسش کنم گذاشته باشم؟؟؟نکنه الان ناراحته بخاطره اینکه اون چیزی که میخواست نخریدم؟ و...........ولی هیچوقت نمی تونی عقیده کسیو درک کنی.....شاید عجیب بیاد بگی وقتی داری میگی تو با این علائم کسیو درک کردی،مگه ممکنه که عقیدشم درک نکنی؟؟؟
من میگم آره ...عقیده چیزیه که فقط برای یک فرد نیست ....عقیده یک چیزیه که فقط متعلق ک مخصوصه اون شخصه.......شاید الانتونید این کارای تهیونگو درک کنید ....ولی اون دلیل کاراش درک میکنه ......*
ویو دانشگاه*
ا/ت:امروز واقعا خیلی گند گذشت......البته....تقصیر منم بود نباید فضولی میکردم...ولی اون خیاره ۰نبره ای نباید اون کارو بامن میکرد مگه چیکارش کرده بودم ....هنوزم بدنم داره درد میکنه.....خوابم میاد ....از طرفین بازم بچه های کلاس رفتن رو مخم.....واقعا موندم اینا که اینقدر بیکار چرا یکمی وقت نمیزارن یا درستشون از روبه اسکلی برسه به سطح بالا......هی........عین سن خوابم میادددددددد.......
(زنگ)
ا/ت:انگار که از بهشت صدا اومده.....این صدای بهشتی....واو ......بهترین صدای دنیا ولی در یکی از حال بهم زن ترین صدای دنیاعه....هی چی میشه کرد دیگه *
بدن توجه به بقیه کتابامو جمع کردم از دانشگاه زدم بیرون
ا/ت:خوب.....الان باید برم خوابگاه ....بعدش که یکمی استراحت کردم بدم ببینم چه خاکی باید بریزم تو سر منه گل گرفته شده*
فلش بک به چندساعت بعد*
ا/ت:بازم نشد....بازم نشد....اینم نشد....ای خدا.....ای که من کردم که لعنت بر خودم باد...حالا چیکا کنم؟؟
زنگ خوردن گوشی گوشی *
ا/ت نگاهی به صفحه گوشیش انداخت انا پوکر فیس تراز قبلش شد....پس قعطش کرد.......بازم زنگ خورد ..دوباره قطع کرد ...ای قضیه تا ۱ ساعت ادامه داشت تاجایی که ا/ت مجبور شد گوشیو خاموش کنه
تنها کاری که پیدا کرده بودمم پروندم!!!!!آخه ا/ت نمیشه دو دقیقه جلوی اون .....هوففف..کاریش نمیشه کرد....
ویو ملون*
ملون:رئیس شما مطمئنید ؟؟
تهوینگ:تا حالا شده که برخلاف حرفم ثابت بشه؟؟؟؟
ملون:نه رئیس!ولی..ا/ت...فکر نکنم بخاطره غرورش همچین کاری کنه.
تهیدنگ:دست از نوشیدن چایش برداشت و یه بشکن زد*دقیقا!غرور....اینجور افراد....بخاطره غرورشونم باشه بازم کاری رو انجام میدم که نمیخوان مخصوصا اون جیغ جیغو...چرا؟؟؟
ملون:چرا؟؟
تهدینگ:چون اون دختر به اینکار نیاز داره چاره نداره که برگرده هم؟؟
ملون:اما رئیس بهتر نیست بیخیالش بشین؟؟؟هم برای شما بهتر هم....
تهیونگ:یعنی از یه دختر بچه باید بترسم؟؟؟منظورت اینه ........یکی از پاهاشو انداخت روی اون یکی پاهاش*
تهوینگ:ملون
ملون:نه نه رئیس!فقط اگه بهش آسیب بخوره یا شما تو دردسر بیوفین ؟؟؟اونوقت چی؟؟
تهیونگ:نگو که دلت براش میسوزه؟؟؟؟
ملون:..........
تهیونگ:واقعا مسخرست.....برو بیرون .....حاله خوشمو خراب کردی .....
ملون با دو دلی از اون مکان رفت بیرون و تهیونگ موند که هنوز درحاله نوشیدن جایش بود......
تهیونگ:....واقعا درک نمیکنم.......
این تنها کلمه بود که میتونست بگه.....واقعا درنمیکنم!....مطمئنن شما هم تو بعضی از شرایط ها همینو میگین....درک شدن چیزه خیلی عجیبی نیست....به معنی همدلی و همدرد بودنه ....تو وقتی میتونی یکی و درک کنی که مثله اون فکر کنی ،مثله ا ن رفتار کنی،مثله اون سختی بکشی،...تو میتونی اینارو درک کنی.تو وقتی درک میکنی که یه کتاب چقدر
ارز داره که مثله نویسندش وقت بزاری تا دیالوگ های زیبای بنویسی،اضطراب داری که چی بنویسی از همه مهم تر عشقی هستش که به نوشته هات ابراز میکنی....تو وقتی یه مادر و درک میکنی که مثله اون سختی کشیده باشی .....مثله اون نگران این باشی که آیا بچه ات حالش خوبه یا نه؟؟؟نکنه من چیزی واسش کنم گذاشته باشم؟؟؟نکنه الان ناراحته بخاطره اینکه اون چیزی که میخواست نخریدم؟ و...........ولی هیچوقت نمی تونی عقیده کسیو درک کنی.....شاید عجیب بیاد بگی وقتی داری میگی تو با این علائم کسیو درک کردی،مگه ممکنه که عقیدشم درک نکنی؟؟؟
من میگم آره ...عقیده چیزیه که فقط برای یک فرد نیست ....عقیده یک چیزیه که فقط متعلق ک مخصوصه اون شخصه.......شاید الانتونید این کارای تهیونگو درک کنید ....ولی اون دلیل کاراش درک میکنه ......*
ویو دانشگاه*
ا/ت:امروز واقعا خیلی گند گذشت......البته....تقصیر منم بود نباید فضولی میکردم...ولی اون خیاره ۰نبره ای نباید اون کارو بامن میکرد مگه چیکارش کرده بودم ....هنوزم بدنم داره درد میکنه.....خوابم میاد ....از طرفین بازم بچه های کلاس رفتن رو مخم.....واقعا موندم اینا که اینقدر بیکار چرا یکمی وقت نمیزارن یا درستشون از روبه اسکلی برسه به سطح بالا......هی........عین سن خوابم میادددددددد.......
(زنگ)
ا/ت:انگار که از بهشت صدا اومده.....این صدای بهشتی....واو ......بهترین صدای دنیا ولی در یکی از حال بهم زن ترین صدای دنیاعه....هی چی میشه کرد دیگه *
بدن توجه به بقیه کتابامو جمع کردم از دانشگاه زدم بیرون
ا/ت:خوب.....الان باید برم خوابگاه ....بعدش که یکمی استراحت کردم بدم ببینم چه خاکی باید بریزم تو سر منه گل گرفته شده*
فلش بک به چندساعت بعد*
ا/ت:بازم نشد....بازم نشد....اینم نشد....ای خدا.....ای که من کردم که لعنت بر خودم باد...حالا چیکا کنم؟؟
زنگ خوردن گوشی گوشی *
ا/ت نگاهی به صفحه گوشیش انداخت انا پوکر فیس تراز قبلش شد....پس قعطش کرد.......بازم زنگ خورد ..دوباره قطع کرد ...ای قضیه تا ۱ ساعت ادامه داشت تاجایی که ا/ت مجبور شد گوشیو خاموش کنه
۱۸.۰k
۱۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.