ماه و خورشید
پارت 5۳
ته: قرار نبود بری گمشی سوهو الان اومدی سراغ این
سوهو: پس پدرو مادر گفتن اینجام
ته: نارا سونمی بیاین هیونگ اومده
نارا: داداشی
سونمی: سلام هیونگ
کوک: .. هنوز ترسیده و خشکش زده..
سوهو: شرمنده ترسوندمت
کوک: ا.... ن.... نه نه اشکال نداره
ته: هیونگ این همسر منه جئون جونگکوک
سوهو: خوشبختم
کوک: منم همین طور
نارا؛ خب ببین من ۱۹ سالمه ته ۲۴ سونمی ۳۴ سوهو ۳۷
کوک: چه جالبه شما چهار نفرین
سوهو: خب توهم یه خواهر داری
سونمی: خونه ی ما همیشه پر سروصدا بود و تنها کسی که ساکت بود تهیونگ بود که اخرن برای اینکه به زور زنش ندن رفت
کوک: خونه ی ماهم همیشه پر سرو صدا بود ولی من هیچ وقت حضور نداشتم
ته: خب خب برین بیرون این هنوز تو شکه
کوک: نه خوبم
سوهو: هنوزم این سالمه
ته: اره و الان یک دو..
همه رفتن بیرون
ته: مامان بابا سوهو اومددددددددددددد
رفتم رو تخت تهیونگ خوابیدم
ته: معلومه خیلی خسته ای
کوک: شما همیشه اینطوری بهم سلام میکنین
ته: اره چطور
کوک؛ خیلی عجیبین
تهیونگ روم خیمه زد
ته: حتی من؟
کوک: تو از همه عجیب تری
ته: بچرخ ببینم چته
کوک: دیا باهام بازی نمیکنه
ته: اون نارا رو خیلی دوست داره نکنه حسودیت شده
کوک: من عاشق بچه کوچولوعام
ته: برعکس تو من اصلو بچه دوست ندارم چون یکیشو دارم
کوک: عههههههههههه من کوچولو نیستم
که دیا اومد تو
دیا: دایی بعدا به کارات برس من با کوکی کار دارم
ته: برو بیرون کار من واجب تره
دیا؛ مامانننننننن دایی کوکیو نمیده
دست جعمی اومدن بالا
سونمی: عرررر عه شرمنده دیا کارشون مهم تره
دیا: من کوکیو میخوام.. گریه..
ته: بیا بیا بگیرش
بلندم کرد گذاشتم جلوی دیا دیا هم دستمو گرفت
دیا: دیگه مال منه
بردم بیرون
دیا: خب بریم بیرون
کوک: باشه وایسا گوشیمو بردارم
دیا: دست منه بریم شهر بازی
ته: نمیتونه بیاد
دیا: برو گمشو داییه خرم
ته: شرمنده این مثل یونتان نیست هرجو بخوای ببریش
دیا: شیبال
ته: بزار بشتت برا رشدت
سونمی: تهیونگ
سوهو: اخخخخخخخ مردم از خنده
دیا: من کوکیو میخوام.. بغض..
نارا: دیو کوکی دعوا کرده بدنش درد میکنه
کوک؛ اون حروم زاده میرای فهمید گوشیه مدیرو هک کردم بعد به اون شترمرغ مدیر گفت به من چه
سوهو: ودف
کوک: چیه
نارا: تو از این کاراهم بلدی
کوک: اره من اون خرخونی که فکر میکنین نیستیما
سوهو: الو هکر حرفه ای پیدا کردم
ته: این قرار نیست جایی بره
دیا: دوتا بیگ بوی گیر هم افتادن ایش
م. تهیونگ: اینا بچه های ماهن
دوهی: نه اینا تیم مافیان
کوک: تهیونگ ولم کن خیلی محکم بغلم کردی
ته: دلم میخواد تا به بعضیا ثابت بشه این صاحب داره
دیا: بعضیا منم؟ خر گاو بیشعور احمق
خیلی راحت از دستشون فرار کردم و رفتم پشت نارا
نارا:...
🌕🌑
ته: قرار نبود بری گمشی سوهو الان اومدی سراغ این
سوهو: پس پدرو مادر گفتن اینجام
ته: نارا سونمی بیاین هیونگ اومده
نارا: داداشی
سونمی: سلام هیونگ
کوک: .. هنوز ترسیده و خشکش زده..
سوهو: شرمنده ترسوندمت
کوک: ا.... ن.... نه نه اشکال نداره
ته: هیونگ این همسر منه جئون جونگکوک
سوهو: خوشبختم
کوک: منم همین طور
نارا؛ خب ببین من ۱۹ سالمه ته ۲۴ سونمی ۳۴ سوهو ۳۷
کوک: چه جالبه شما چهار نفرین
سوهو: خب توهم یه خواهر داری
سونمی: خونه ی ما همیشه پر سروصدا بود و تنها کسی که ساکت بود تهیونگ بود که اخرن برای اینکه به زور زنش ندن رفت
کوک: خونه ی ماهم همیشه پر سرو صدا بود ولی من هیچ وقت حضور نداشتم
ته: خب خب برین بیرون این هنوز تو شکه
کوک: نه خوبم
سوهو: هنوزم این سالمه
ته: اره و الان یک دو..
همه رفتن بیرون
ته: مامان بابا سوهو اومددددددددددددد
رفتم رو تخت تهیونگ خوابیدم
ته: معلومه خیلی خسته ای
کوک: شما همیشه اینطوری بهم سلام میکنین
ته: اره چطور
کوک؛ خیلی عجیبین
تهیونگ روم خیمه زد
ته: حتی من؟
کوک: تو از همه عجیب تری
ته: بچرخ ببینم چته
کوک: دیا باهام بازی نمیکنه
ته: اون نارا رو خیلی دوست داره نکنه حسودیت شده
کوک: من عاشق بچه کوچولوعام
ته: برعکس تو من اصلو بچه دوست ندارم چون یکیشو دارم
کوک: عههههههههههه من کوچولو نیستم
که دیا اومد تو
دیا: دایی بعدا به کارات برس من با کوکی کار دارم
ته: برو بیرون کار من واجب تره
دیا؛ مامانننننننن دایی کوکیو نمیده
دست جعمی اومدن بالا
سونمی: عرررر عه شرمنده دیا کارشون مهم تره
دیا: من کوکیو میخوام.. گریه..
ته: بیا بیا بگیرش
بلندم کرد گذاشتم جلوی دیا دیا هم دستمو گرفت
دیا: دیگه مال منه
بردم بیرون
دیا: خب بریم بیرون
کوک: باشه وایسا گوشیمو بردارم
دیا: دست منه بریم شهر بازی
ته: نمیتونه بیاد
دیا: برو گمشو داییه خرم
ته: شرمنده این مثل یونتان نیست هرجو بخوای ببریش
دیا: شیبال
ته: بزار بشتت برا رشدت
سونمی: تهیونگ
سوهو: اخخخخخخخ مردم از خنده
دیا: من کوکیو میخوام.. بغض..
نارا: دیو کوکی دعوا کرده بدنش درد میکنه
کوک؛ اون حروم زاده میرای فهمید گوشیه مدیرو هک کردم بعد به اون شترمرغ مدیر گفت به من چه
سوهو: ودف
کوک: چیه
نارا: تو از این کاراهم بلدی
کوک: اره من اون خرخونی که فکر میکنین نیستیما
سوهو: الو هکر حرفه ای پیدا کردم
ته: این قرار نیست جایی بره
دیا: دوتا بیگ بوی گیر هم افتادن ایش
م. تهیونگ: اینا بچه های ماهن
دوهی: نه اینا تیم مافیان
کوک: تهیونگ ولم کن خیلی محکم بغلم کردی
ته: دلم میخواد تا به بعضیا ثابت بشه این صاحب داره
دیا: بعضیا منم؟ خر گاو بیشعور احمق
خیلی راحت از دستشون فرار کردم و رفتم پشت نارا
نارا:...
🌕🌑
۵.۸k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.