دیروز در مراسمی که به نام تشییع شهدا در بهارستان برگزارشد
دیروز در مراسمی که به نام تشییع شهدا در بهارستان برگزارشد،
هیچکس غریب تر و فراموش شده تر از شهدا نبود...
نه عکسی از شهدا میدیدی، نه اسمی، نه تقدیری، و نه هیچ چیزی که مراسم را به تشییع شبیه کرده باشه.
از متروی سعدی تا میدان بهارستان برای تشییع قرق شده بود و اجازه ورود هیچ ماشینی به سمت بهارستان داده نمیشد. اما ماشینها و کامیونهایی از قبل توی مسیر پارک شده بودند .
اولین کامیونی که دیدم زیارت عاشورا پخش میکرد اما تمام در و دیوارش شعارهایی در لزوم مبارزه با ورود زنان به ورزشگاهها بود و چن نفر داخلش در حال پخش تراکت بین مردم در مخالفت با این مساله بودند.
ماشینهای بعدی همگی بدون اینکه اسمی از ارگان خاصی برده باشن همه به صورت یکسان و هماهنگ شده تراکتهایی چاپ شده با خطوط زیبا با شعار نه سازش نه تسلیم نبرد با امریکا و بوروشورها و کارت پستالهایی که تحت نام "شهدا پیامی آورده بودند" بود اما در ادامه ، پیام شهدا رو مبارزه با امریکا اعلام کرده بود.
دست دسته ها و گروههای مختلفی که به صورت ارگانی اونجا حاضر بودن پلاکاردهایی بود که روش نوشته بود از خون شهدا نمیگذریم و با امریکا سازش نمیکنیم
کسی که در جایگاه قرار رفته بود با سخنان حماسی و هیجانی مردم رو به وحدت و انسجام دعوت کرد و از اونها خواست که بعد از هر جمله اون، بگن مرگ بر امریکا. بعد ازشون خواست دستهاشون رو بدن به هم، و دعای وحدت بخونن و در انتها بگن مرگ بر امریکا. میگفت ما سازش نمیکنیم نه اینکه سازش بلد نیستیم با امریکا سازش نمیکنیم و ...
دیروز در بهارستان، من عملا میتینگ سیاسی دلواپسان رو دیدم دلواپسانی که نه دغدغه شهدا رو داشتن و نه کسی نمایندگی اعلام مواضع شهدا رو به اونها داده بود... اما عملا از زنده و کشته اونها بیشترین استفاده ها رو بردن و بهره برداریهای سیاسیشون رو داشتن.
غمگین شدم. من رفته بودم برای تشییع همرزمای برادرم.
رفته بودم برای تشیبع کسایی که غریبانه زیر خروارها خاک جون داده بودن
رفته بودم حالاکه بعد از اینهمه سال به شهرمون برگشته بودن بهشون سلام کنم
اما اونجا نه سلامی به شهدا بود، نه تقدیری از حماسه شون، و نه تشییعی که حتی یه تشییع معمولی باشه.
از ساعت سه و نیم اونجا بودم تا شیش و نیم اما خبری از تشییع نبود ازدحام جمعیت بود و گرما و عرق ریزان و مردمی منتظر که به حرمت شهدای غریبمون اومده بودن اما فقط با یه میتینگ سیاسی، و بهره برداری تبلیغاتی از حضور و احساساتشون روبرو بودن.
دیروز در بهارستان، هیچ کس غریبتر از خود شهدا نبود...
هیچکس غریب تر و فراموش شده تر از شهدا نبود...
نه عکسی از شهدا میدیدی، نه اسمی، نه تقدیری، و نه هیچ چیزی که مراسم را به تشییع شبیه کرده باشه.
از متروی سعدی تا میدان بهارستان برای تشییع قرق شده بود و اجازه ورود هیچ ماشینی به سمت بهارستان داده نمیشد. اما ماشینها و کامیونهایی از قبل توی مسیر پارک شده بودند .
اولین کامیونی که دیدم زیارت عاشورا پخش میکرد اما تمام در و دیوارش شعارهایی در لزوم مبارزه با ورود زنان به ورزشگاهها بود و چن نفر داخلش در حال پخش تراکت بین مردم در مخالفت با این مساله بودند.
ماشینهای بعدی همگی بدون اینکه اسمی از ارگان خاصی برده باشن همه به صورت یکسان و هماهنگ شده تراکتهایی چاپ شده با خطوط زیبا با شعار نه سازش نه تسلیم نبرد با امریکا و بوروشورها و کارت پستالهایی که تحت نام "شهدا پیامی آورده بودند" بود اما در ادامه ، پیام شهدا رو مبارزه با امریکا اعلام کرده بود.
دست دسته ها و گروههای مختلفی که به صورت ارگانی اونجا حاضر بودن پلاکاردهایی بود که روش نوشته بود از خون شهدا نمیگذریم و با امریکا سازش نمیکنیم
کسی که در جایگاه قرار رفته بود با سخنان حماسی و هیجانی مردم رو به وحدت و انسجام دعوت کرد و از اونها خواست که بعد از هر جمله اون، بگن مرگ بر امریکا. بعد ازشون خواست دستهاشون رو بدن به هم، و دعای وحدت بخونن و در انتها بگن مرگ بر امریکا. میگفت ما سازش نمیکنیم نه اینکه سازش بلد نیستیم با امریکا سازش نمیکنیم و ...
دیروز در بهارستان، من عملا میتینگ سیاسی دلواپسان رو دیدم دلواپسانی که نه دغدغه شهدا رو داشتن و نه کسی نمایندگی اعلام مواضع شهدا رو به اونها داده بود... اما عملا از زنده و کشته اونها بیشترین استفاده ها رو بردن و بهره برداریهای سیاسیشون رو داشتن.
غمگین شدم. من رفته بودم برای تشییع همرزمای برادرم.
رفته بودم برای تشیبع کسایی که غریبانه زیر خروارها خاک جون داده بودن
رفته بودم حالاکه بعد از اینهمه سال به شهرمون برگشته بودن بهشون سلام کنم
اما اونجا نه سلامی به شهدا بود، نه تقدیری از حماسه شون، و نه تشییعی که حتی یه تشییع معمولی باشه.
از ساعت سه و نیم اونجا بودم تا شیش و نیم اما خبری از تشییع نبود ازدحام جمعیت بود و گرما و عرق ریزان و مردمی منتظر که به حرمت شهدای غریبمون اومده بودن اما فقط با یه میتینگ سیاسی، و بهره برداری تبلیغاتی از حضور و احساساتشون روبرو بودن.
دیروز در بهارستان، هیچ کس غریبتر از خود شهدا نبود...
۷۸۳
۲۷ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.