set me free🔪 p14
کوک:دهنتو ببند فقط
دست ا.ت رو گرفت و کشوند کشون برد تا خونه خودش بقیه هم دنبالش
ا.ت:هققق ولم کن عوضی کاش نه تورو داشتم نه جیمین و نه بقیه رو ولم کن
زد وسط پاش و در رفت
۲ روز بعد
ویو جیمین
چه غلطی کردم اونروز ا.ت رو زدم ۲روزه هیچ خبری ازش نیس ها یه پیام از طرفش ا.ت چی گفته
پیام
ا.ت:جیمین امروز ساعت ۴ بیا جلوی اون جایی که میدونی میخوام طلاقم رو بگیرم
جیمین:ا.ت بس کن بس کن
چی پیام اومد 👇
(شما از طرف بیبی گرل بلاک شده اید)
ویو جیمین
فاک بلاکم کرد امروز نه نمیذارم همچین اتفاقی بیفته
ساعت ۴ با کوک و بقیه اعضا رفتن اونجا ا.ت رو دیدن
ویو ا.ت
دیدم اومد چرا بقیه رو با خودش اورده؟
سرد پاشدم و رفتم داخل به داد هاشون اهمیت نمیدادم که کوک اومد و جوری صفت از دستم گرفت که دستم زخم شد منو برد بیرون
کوک:داری چه غلطی میکنی؟(عربده)
ا.ت:طلاق میگیرم
کوک:چرا دلیلش چیه ها(عربده)
ا.ت:یبار دیگه صداتو بالا ببری رفتارم عوض میشه
طلاق میخوام چون اون منو زد مامانش اذیتم میکنه بچه دار نمیشم اون بورام رو دوست داره همیشه سر چیزای کوچیک باهام بحث میکنه فهمیدی؟
جیمین:ا.ت من از بورام بدم میاد فهمیدی خیلی بدم میاددددد
با کلی اصرار ا.ت قبول کرد طلاق نگیره و برگشتن خونه مامان جیمین اومد و یدونه محکم زد تو صورت ا.ت
م.ج:چی برات کم گذاشتیم که رفتی طلاق بگیری ؟ ها؟
ا.ت:دستت رو روم بلند نکن کسی نیستی که برام تعیین و تکلیف کنه
بورام :بی لیاقت تو لیاقت اوپا رو نداشتی
جیمین:هیچ مادر خرا*بی خق نداره این حرفارو به زنم بزنه فهمیدی
به مامانش نگاه کرد و گفت
هیچ جنده ای هم حق نداره رو زنم دست بلند کنه و اذیتش کنه حالا بورام از خونم گمشو بیرون عوضی
بعد ا.ت رو براید بغل کرد و برد روتخت
جیمین:اجازه دارم؟
ا.ت:بله
(و بله اونروز ا.ت گای*یده شده )
بعد ۱ ماخ رفتن دکتر تا مطمئن بشن دکتر اومد بیرون گفت
دکتر:.......
خمارییییییییی
دست ا.ت رو گرفت و کشوند کشون برد تا خونه خودش بقیه هم دنبالش
ا.ت:هققق ولم کن عوضی کاش نه تورو داشتم نه جیمین و نه بقیه رو ولم کن
زد وسط پاش و در رفت
۲ روز بعد
ویو جیمین
چه غلطی کردم اونروز ا.ت رو زدم ۲روزه هیچ خبری ازش نیس ها یه پیام از طرفش ا.ت چی گفته
پیام
ا.ت:جیمین امروز ساعت ۴ بیا جلوی اون جایی که میدونی میخوام طلاقم رو بگیرم
جیمین:ا.ت بس کن بس کن
چی پیام اومد 👇
(شما از طرف بیبی گرل بلاک شده اید)
ویو جیمین
فاک بلاکم کرد امروز نه نمیذارم همچین اتفاقی بیفته
ساعت ۴ با کوک و بقیه اعضا رفتن اونجا ا.ت رو دیدن
ویو ا.ت
دیدم اومد چرا بقیه رو با خودش اورده؟
سرد پاشدم و رفتم داخل به داد هاشون اهمیت نمیدادم که کوک اومد و جوری صفت از دستم گرفت که دستم زخم شد منو برد بیرون
کوک:داری چه غلطی میکنی؟(عربده)
ا.ت:طلاق میگیرم
کوک:چرا دلیلش چیه ها(عربده)
ا.ت:یبار دیگه صداتو بالا ببری رفتارم عوض میشه
طلاق میخوام چون اون منو زد مامانش اذیتم میکنه بچه دار نمیشم اون بورام رو دوست داره همیشه سر چیزای کوچیک باهام بحث میکنه فهمیدی؟
جیمین:ا.ت من از بورام بدم میاد فهمیدی خیلی بدم میاددددد
با کلی اصرار ا.ت قبول کرد طلاق نگیره و برگشتن خونه مامان جیمین اومد و یدونه محکم زد تو صورت ا.ت
م.ج:چی برات کم گذاشتیم که رفتی طلاق بگیری ؟ ها؟
ا.ت:دستت رو روم بلند نکن کسی نیستی که برام تعیین و تکلیف کنه
بورام :بی لیاقت تو لیاقت اوپا رو نداشتی
جیمین:هیچ مادر خرا*بی خق نداره این حرفارو به زنم بزنه فهمیدی
به مامانش نگاه کرد و گفت
هیچ جنده ای هم حق نداره رو زنم دست بلند کنه و اذیتش کنه حالا بورام از خونم گمشو بیرون عوضی
بعد ا.ت رو براید بغل کرد و برد روتخت
جیمین:اجازه دارم؟
ا.ت:بله
(و بله اونروز ا.ت گای*یده شده )
بعد ۱ ماخ رفتن دکتر تا مطمئن بشن دکتر اومد بیرون گفت
دکتر:.......
خمارییییییییی
۸.۹k
۱۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.