ادامه تک پارتی
ادامه تک پارتی
دوباره توی پارکی کع نزدیک خونم بود داشتم راه میرفتم که درد شدیدی رو زیردلم حس کردم نمیدونستم چیکار کنم پس همونجا روی زمین نشستم
یکی از بادیگارد اومد بردش بیمارستان دیگه حالا بعد از بیمارستان توی خونه
جیهپوب اصلا خبر به دنیا اومدن بچشون نداشت و روی میزش نشسته بود تا کاراشو انجام بده در همون حین گوشیش رنگ خورد
جیهوپ:چیه چی شده که به من زنگ زدین؟برای سونیا مشکلی پیش اومده؟
یکی از بادیگاردا:قربان ایشون بچشون یا بچتون رو به دنیا آوردن و والان ما بیمارستانیم باید برگردیم یا صبر کنیم تا شما برسین؟
جیهوپ از شدت شوکی که بهش وارد شده بود هیچی نمیگفت و بعد از چند دقیقه به حرف اومد
جیهوپ:همونجا تو بیمارستان بزارین لاشه من خودمو زود میرسونم
به ادمین گشادتون سلام کنین
آخرشو میگم جیهوپ رفت اونجا و رسید و سونیا هم بخشیدش بعد هم تا آخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کردن
دوباره توی پارکی کع نزدیک خونم بود داشتم راه میرفتم که درد شدیدی رو زیردلم حس کردم نمیدونستم چیکار کنم پس همونجا روی زمین نشستم
یکی از بادیگارد اومد بردش بیمارستان دیگه حالا بعد از بیمارستان توی خونه
جیهپوب اصلا خبر به دنیا اومدن بچشون نداشت و روی میزش نشسته بود تا کاراشو انجام بده در همون حین گوشیش رنگ خورد
جیهوپ:چیه چی شده که به من زنگ زدین؟برای سونیا مشکلی پیش اومده؟
یکی از بادیگاردا:قربان ایشون بچشون یا بچتون رو به دنیا آوردن و والان ما بیمارستانیم باید برگردیم یا صبر کنیم تا شما برسین؟
جیهوپ از شدت شوکی که بهش وارد شده بود هیچی نمیگفت و بعد از چند دقیقه به حرف اومد
جیهوپ:همونجا تو بیمارستان بزارین لاشه من خودمو زود میرسونم
به ادمین گشادتون سلام کنین
آخرشو میگم جیهوپ رفت اونجا و رسید و سونیا هم بخشیدش بعد هم تا آخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کردن
۲.۵k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.