پارت ¹⁸//♡//
پارت ¹⁸//♡//
ویو نیولا
داشتم به راهم ادامه میدادم که هوا کم کم داشت تاریک میشد باید میرفتم پرورشگاه ولی گفتم ولش کن که به جاده نگاه کردم دقیقا وسطش بودم که سرم درد گرفت و چهرم توهم رفت(به نظرتون چرا؟! فهمیدین؟😏) که صدای جیغ شنیدم دیدم ...چی صدای یه دختر یه دختری گه داشت تَمَنا (خواهش)میکرد تا به کسی آسیب نزنن......رفتم به سمت اون کوچه تاریک و بلند ....که دیدم ۲ پسر قد بلند دارن با چاقو یه کیو با چاقو میکشن ...چشام از حلقه بیرون زده بود....ترسیده بودم خیلی!! میخواستم فرار کنم ولی اون دختره چی؟! بعد دختره رو بیهوش کردن .....اون صحنه ها برام خیلی خوفناک بود سر جام خشکم زده بود نمیدونستم چیکار کنم که داشتن میومدن از اون کوچه بیرون و منم یه گوشه قایم شدم و به حرفاشو گوش میدادم
مرده:خیلی آسون بود نه؟! تو که خیلی حرفه ای هستی!
اقاهه:من اینکارو برای پول میکنم میدونی که؟!...
مرده: اوهوم....
اقاهه:وایستا!...بوی یکیو حس میکنم
مرده: وقت نداریم ول کن
اون آقا توجه نکرد و چتقوشو بیرون اوارد
اقاهه: بیا بیرون وگنه سخت میمیری! بیا بیرونن(اربده)
.
داشتم از شدت ترس میلرزیدم که صدای آژیر پلیس اومد و اونا فرار کردن
اقاهه: اَیشششش(کره ای ها چی میگن وقتی کارشون بهم میخوره همون)
.
.
بعد از رفتنشون دویدم . انقدر دویده بودم که نفسم گرفت نفس کم میآوردم ولی این مهم نبود به سمت پرورشگاه دویدم و ......
۵ لایک نمیتوننی نه؟!🤨
🌺۴ لایک برسونین ۲ کامنت🌺
🥺🥺
ویو نیولا
داشتم به راهم ادامه میدادم که هوا کم کم داشت تاریک میشد باید میرفتم پرورشگاه ولی گفتم ولش کن که به جاده نگاه کردم دقیقا وسطش بودم که سرم درد گرفت و چهرم توهم رفت(به نظرتون چرا؟! فهمیدین؟😏) که صدای جیغ شنیدم دیدم ...چی صدای یه دختر یه دختری گه داشت تَمَنا (خواهش)میکرد تا به کسی آسیب نزنن......رفتم به سمت اون کوچه تاریک و بلند ....که دیدم ۲ پسر قد بلند دارن با چاقو یه کیو با چاقو میکشن ...چشام از حلقه بیرون زده بود....ترسیده بودم خیلی!! میخواستم فرار کنم ولی اون دختره چی؟! بعد دختره رو بیهوش کردن .....اون صحنه ها برام خیلی خوفناک بود سر جام خشکم زده بود نمیدونستم چیکار کنم که داشتن میومدن از اون کوچه بیرون و منم یه گوشه قایم شدم و به حرفاشو گوش میدادم
مرده:خیلی آسون بود نه؟! تو که خیلی حرفه ای هستی!
اقاهه:من اینکارو برای پول میکنم میدونی که؟!...
مرده: اوهوم....
اقاهه:وایستا!...بوی یکیو حس میکنم
مرده: وقت نداریم ول کن
اون آقا توجه نکرد و چتقوشو بیرون اوارد
اقاهه: بیا بیرون وگنه سخت میمیری! بیا بیرونن(اربده)
.
داشتم از شدت ترس میلرزیدم که صدای آژیر پلیس اومد و اونا فرار کردن
اقاهه: اَیشششش(کره ای ها چی میگن وقتی کارشون بهم میخوره همون)
.
.
بعد از رفتنشون دویدم . انقدر دویده بودم که نفسم گرفت نفس کم میآوردم ولی این مهم نبود به سمت پرورشگاه دویدم و ......
۵ لایک نمیتوننی نه؟!🤨
🌺۴ لایک برسونین ۲ کامنت🌺
🥺🥺
۱.۵k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.