طعم عشق پارت ۴
طعم عشق پارت ۴
وقتی بیدار شدم تو اتاق بودم شبیه اتاق بازجویی بود که یهو در باز شد و....
یک مرد وارد اتاق شد اووووف چقدر جذاب بود وایسا ببینم اون همون مرده ای بود که روز اول دیدمش
. : آهای تو چه طور جرعت کردی منو بگیری اصلاً چیکارم داری میدونی من کیم؟ (با داد)
، : اولن این که داد نزن دومن اینقدر این جمله رو تکرار نکن
سوماً برام مهم نیست کی هستی چهارومن الان گروگانمی و باید به دستورات من عمل کنی وگرنه بد میبینی
. : شاید بهتر باشه به دستوراتش عمل کنم تا بتونم بفهمم کیه چون اون که به من نمیگه کیه (تو ذهنش )
، : هووی چرا ساکتی
. : لطفاً با من درست صحبت کن بعدشم باشه
بعد دستور داد ک دستامو باز کنن
و یک اتاق بهم نشون داد ک باید اونجا بمونم وارد اتاق شدم خیلی قشنگ بود حداقل از اتاق باز جویی بهتر بود تم اتاقش یاسی سفید بود خودمو روی تخت پرت کردم که یک مرد اومد و گفت
مرد : خانوم ببخشید شما از فردا کارتون رو شروع میکنین شما بادیگارد ارباب هستین فردا خود ارباب میان و قانونارو بهتون میگن
. : باشه خداحافظ
مرد :.......
. : خب حداقل خداحافظی میکردی :/ خب ولش
شب شده بود از ظهر تا شب توی اتاقم بودم خیلی حوصلم سر رفته بود که یهو در اتاق باز شد و یک خدمتکار اومد و برای غذا آورد و رفت منم نشستم و غذامو خوردم
لباسمو عوض کردم اسلاید دوم
تمرگیدم خوابیدم نمیدونم کی خوابم برد یهو با صدای پرنده های توی باغ بیدار شدم که یادم اومد الان کجام هعیییییی
رفتم دست و صورتمو شستم که در باز شد اون پسره اوووم کی بود آها جونگ کوک اومد تو و گفت......
پارت 5 رو شب میزارم
تا اون موقع تو خماری بمونین هیهیهی 🙂😂
وقتی بیدار شدم تو اتاق بودم شبیه اتاق بازجویی بود که یهو در باز شد و....
یک مرد وارد اتاق شد اووووف چقدر جذاب بود وایسا ببینم اون همون مرده ای بود که روز اول دیدمش
. : آهای تو چه طور جرعت کردی منو بگیری اصلاً چیکارم داری میدونی من کیم؟ (با داد)
، : اولن این که داد نزن دومن اینقدر این جمله رو تکرار نکن
سوماً برام مهم نیست کی هستی چهارومن الان گروگانمی و باید به دستورات من عمل کنی وگرنه بد میبینی
. : شاید بهتر باشه به دستوراتش عمل کنم تا بتونم بفهمم کیه چون اون که به من نمیگه کیه (تو ذهنش )
، : هووی چرا ساکتی
. : لطفاً با من درست صحبت کن بعدشم باشه
بعد دستور داد ک دستامو باز کنن
و یک اتاق بهم نشون داد ک باید اونجا بمونم وارد اتاق شدم خیلی قشنگ بود حداقل از اتاق باز جویی بهتر بود تم اتاقش یاسی سفید بود خودمو روی تخت پرت کردم که یک مرد اومد و گفت
مرد : خانوم ببخشید شما از فردا کارتون رو شروع میکنین شما بادیگارد ارباب هستین فردا خود ارباب میان و قانونارو بهتون میگن
. : باشه خداحافظ
مرد :.......
. : خب حداقل خداحافظی میکردی :/ خب ولش
شب شده بود از ظهر تا شب توی اتاقم بودم خیلی حوصلم سر رفته بود که یهو در اتاق باز شد و یک خدمتکار اومد و برای غذا آورد و رفت منم نشستم و غذامو خوردم
لباسمو عوض کردم اسلاید دوم
تمرگیدم خوابیدم نمیدونم کی خوابم برد یهو با صدای پرنده های توی باغ بیدار شدم که یادم اومد الان کجام هعیییییی
رفتم دست و صورتمو شستم که در باز شد اون پسره اوووم کی بود آها جونگ کوک اومد تو و گفت......
پارت 5 رو شب میزارم
تا اون موقع تو خماری بمونین هیهیهی 🙂😂
۱۴.۸k
۰۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.