مور ،چه میداند که بردیواره اهرام میگذرد یا بر خشتی خام
✍️ این روزها خیلی ها و بلکه هر انسان نجیب زاده ، اصیل و ریشه داری از دیدن شعله های آتش بر کلام خداوند ، بیرق سالار شهیدان و سرور آزادگان و همینطور پرچم ایران بیشه شیران ، دلشان آتش گرفت و اشکشان جاری شد ، گویی شراره بر جان خودشان افتاد ؛ قطعا شما هم یکی از داغدیدگان این حجم از جهل و کوردلی دشمنان ملت بودید ، حق هم دارید که چنین انتظاری از این جانوران دین گریز وطن ستیز نداشتید ، چرا که از سر پاکی سرشت و اصالت خانوداه و تربیت صحیح ، همه را با خودتون قیاس می کردید در حالیکه : تاریخ نشان داده پیوسته هر کجا خوبی بوده بدی نیز خودی نشان داده و جولانی داشته است ، اما این موضوع هیچگاه سبب دلسردی خوبان روزگار نشده است .
👈اما موجود حقیری که به کتاب خداوند و پرچم پر افتخار میهن جسارت نمود ، بنظرم معذور است چون مقیاسی از بزرگی در دست و اندیشه او نیست ، فهمی از ارزشمندی و بزرگی ندارد ، چون از جنس آن نیست ، خودش قدر و بهائی ندارد تا بفهمد چیزهای با ارزش پاس داشتنی هستند ، او هرگز طعم ارزشمند بودن را نچشیده و جز عقده و حقارت در وجودش نیست ، موجود قابل ترحمی است که در زباله دان روییده و در کثافات بالیده ،جایی که برایش قدری قائل نبوده اند و شخص ارزشمندی هم پیرامونش نبوده تا فرق دوغ و دوشاب را بداند ...
با او از احترام و ارزش گفتن خطاست چون با این واژه ها بیگانه است ، سنخیتی با آنها ندارد تا برایش قابل فهم باشد .
او حکم حشره کثیفی را دارد که در فاضلاب بالیده و جز تاریکی و پلشتی ندیده و نچشیده و اگر از بد حادثه گذرش به روشنایی روز و گلستان بیفتد دوامش دیری نمی پاید ، از این رو محیط را باب طبع خود می خواهد و آلوده می پسندد ...
🔅 یاد جانوری می افتم که ولیعهدی را کشت و جنگی با ۵۰ میلیون کشته به راه انداخت تا نامش در تاریخ کنار نام آن بزرگ ، ماندگار و پر آوازه گردد ، گرچه به عنوان قاتل و آغازگر جنگ از او یاد شود !
یا آن موجود حقیری که از فرط حقارت چشم دیدن انسانهای بزرگ و مطرح و پر آوازه و یا حتی اندکی بهتر از خود را ندارد و از سر حقد و حسارت از آنها به ناسزا یاد می کند تا اندکی از درد ناچیز بودن خود بکاهد ، یا آن بیچاره زبونی که بی دلیل بر اتومبیل گران قیمتی خط می اندازد چون معتقد است چیزی که برای من نیست ، بهتر است که نباشد ...
🔅 کسی که چاره رنج حقارت خویش را در کوچک شمردن هر چیز با ارزشی می داند ، بدترین مکنده اکسیژن و آلوده کننده هواست ، غافل از این حقیقت که فقط لحظه ای به زشتی دیده می شود و سپس فراموش خواهد شد ، آخر چه کسی به سرنوشت مگسی در زیر مگس کش می اندیشد ؟!
👤 محسن محمدی (فقط برای دل خودم)
👈اما موجود حقیری که به کتاب خداوند و پرچم پر افتخار میهن جسارت نمود ، بنظرم معذور است چون مقیاسی از بزرگی در دست و اندیشه او نیست ، فهمی از ارزشمندی و بزرگی ندارد ، چون از جنس آن نیست ، خودش قدر و بهائی ندارد تا بفهمد چیزهای با ارزش پاس داشتنی هستند ، او هرگز طعم ارزشمند بودن را نچشیده و جز عقده و حقارت در وجودش نیست ، موجود قابل ترحمی است که در زباله دان روییده و در کثافات بالیده ،جایی که برایش قدری قائل نبوده اند و شخص ارزشمندی هم پیرامونش نبوده تا فرق دوغ و دوشاب را بداند ...
با او از احترام و ارزش گفتن خطاست چون با این واژه ها بیگانه است ، سنخیتی با آنها ندارد تا برایش قابل فهم باشد .
او حکم حشره کثیفی را دارد که در فاضلاب بالیده و جز تاریکی و پلشتی ندیده و نچشیده و اگر از بد حادثه گذرش به روشنایی روز و گلستان بیفتد دوامش دیری نمی پاید ، از این رو محیط را باب طبع خود می خواهد و آلوده می پسندد ...
🔅 یاد جانوری می افتم که ولیعهدی را کشت و جنگی با ۵۰ میلیون کشته به راه انداخت تا نامش در تاریخ کنار نام آن بزرگ ، ماندگار و پر آوازه گردد ، گرچه به عنوان قاتل و آغازگر جنگ از او یاد شود !
یا آن موجود حقیری که از فرط حقارت چشم دیدن انسانهای بزرگ و مطرح و پر آوازه و یا حتی اندکی بهتر از خود را ندارد و از سر حقد و حسارت از آنها به ناسزا یاد می کند تا اندکی از درد ناچیز بودن خود بکاهد ، یا آن بیچاره زبونی که بی دلیل بر اتومبیل گران قیمتی خط می اندازد چون معتقد است چیزی که برای من نیست ، بهتر است که نباشد ...
🔅 کسی که چاره رنج حقارت خویش را در کوچک شمردن هر چیز با ارزشی می داند ، بدترین مکنده اکسیژن و آلوده کننده هواست ، غافل از این حقیقت که فقط لحظه ای به زشتی دیده می شود و سپس فراموش خواهد شد ، آخر چه کسی به سرنوشت مگسی در زیر مگس کش می اندیشد ؟!
👤 محسن محمدی (فقط برای دل خودم)
۱۱.۹k
۱۹ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.