♡ ماه سفید من ♡
♡ ماه سفید من ♡
پارت : ۵۰
روی کاناپه نشستم باید یه بلایی سر کای میآوردم
آروم و قرار نداشتم ، دلم میخواست کای رو بگیرم و خفش کنم
که یهو گوشیم زنگ خورد
( آغاز مکالمه )
تهیونگ : سلام
م.ت : سلام پسرم ، امشب واسه شام با ا/ت بیاین اینجا همه دور هم باشیم
تهیونگ : مطمئن نیستم بتونیم بیایم
م.ت : چرا ؟!
تهیونگ : من یکم کار دارم و ا/ت هم حال خوشی نداره
م.ت : پس برای ا/ت سوپ درست میکنم ، حالا بیاین
تهیونگ : باشه ، بزار ببینم چی میشه
م.ت : باشه پس منتظرتونم
تهیونگ : خداحافظ
م.ت : خداحافظ
( پایان مکالمه )
چشمام رو بستم و تو فکر بودم که صدای در اتاق رو شنیدم ، چشمام رو باز کردم و ا/ت رو دیدم که با گل رز سفید توی دستش داره آروم از پله ها میاد پایین
تهیونگ : بیدار شدی ؟!
ا/ت : آره ( آروم )
تهیونگ : بهتری ؟
ا/ت : اوهوم
تهیونگ : مامانم زنگ زد و برای شام دعوتمون کرد
ا/ت : خب بریم
تهیونگ : مطمئنی خوبی ؟! میتونی بیای
ا/ت : من خوبم ، نگران من نباش
دست ا/ت رو گرفتم و تا کاناپه همراهیش کردم و کنارش نشستم
ا/ت : ممنون
تهیونگ : برای چی ؟!
ا/ت : برای گل ، از کجا میدونستی رز سفید دوست دارم
تهیونگ : اگه ندونم باید تعجب کنی
کنارش نشسته بودم که یهو بغلم کرد و یه بوسه سطحی به لبام زد
خواست دوباره به کاناپه تکیه بده که لبام رو به لباش چسبوندم
( ۲ مین بعد )
از هم جدا شدیم و تلوزیون رو روشن کردم یه فیلم گذاشتم ، رفتم خوراکی هارو آوردم روی میز گذاشتم .....ادامه دارد
پارت : ۵۰
روی کاناپه نشستم باید یه بلایی سر کای میآوردم
آروم و قرار نداشتم ، دلم میخواست کای رو بگیرم و خفش کنم
که یهو گوشیم زنگ خورد
( آغاز مکالمه )
تهیونگ : سلام
م.ت : سلام پسرم ، امشب واسه شام با ا/ت بیاین اینجا همه دور هم باشیم
تهیونگ : مطمئن نیستم بتونیم بیایم
م.ت : چرا ؟!
تهیونگ : من یکم کار دارم و ا/ت هم حال خوشی نداره
م.ت : پس برای ا/ت سوپ درست میکنم ، حالا بیاین
تهیونگ : باشه ، بزار ببینم چی میشه
م.ت : باشه پس منتظرتونم
تهیونگ : خداحافظ
م.ت : خداحافظ
( پایان مکالمه )
چشمام رو بستم و تو فکر بودم که صدای در اتاق رو شنیدم ، چشمام رو باز کردم و ا/ت رو دیدم که با گل رز سفید توی دستش داره آروم از پله ها میاد پایین
تهیونگ : بیدار شدی ؟!
ا/ت : آره ( آروم )
تهیونگ : بهتری ؟
ا/ت : اوهوم
تهیونگ : مامانم زنگ زد و برای شام دعوتمون کرد
ا/ت : خب بریم
تهیونگ : مطمئنی خوبی ؟! میتونی بیای
ا/ت : من خوبم ، نگران من نباش
دست ا/ت رو گرفتم و تا کاناپه همراهیش کردم و کنارش نشستم
ا/ت : ممنون
تهیونگ : برای چی ؟!
ا/ت : برای گل ، از کجا میدونستی رز سفید دوست دارم
تهیونگ : اگه ندونم باید تعجب کنی
کنارش نشسته بودم که یهو بغلم کرد و یه بوسه سطحی به لبام زد
خواست دوباره به کاناپه تکیه بده که لبام رو به لباش چسبوندم
( ۲ مین بعد )
از هم جدا شدیم و تلوزیون رو روشن کردم یه فیلم گذاشتم ، رفتم خوراکی هارو آوردم روی میز گذاشتم .....ادامه دارد
۸۲۳
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.