هفت پسر +دختر
هفت پسر +دختر
پارت ۱
..........
هایی من یونام .
و هشت سالمه
مادر و پدرم با هم بحثشون میشه و من رو میزارن یتیم خونه و الان چهار ساله که من اینجام و خیلی ما رو اذیت میکنن و ازمون سو استفاده میکنن ولی من سعی میکنم که باهاشون مقابله کنم ولی اونا من رو زندانی میکنن و نمیزارن بچه ها رو آگاه کنم
...............
به سمت در چوبی رفتم و دستگیره رو گرفتم و به سمت پایین کشیدم اما در باز نشد صدای قدم هایی محکم رو از پشت در میشنیدم به اطراف نگاه کردم پنجره رو دیدم و رفتم سمتش و با هر توانی که داشتم به اون پنجره رسیدم و ازش عبور کردم وقتی افتادم پایین شنیدم که یکی گفت
ـلعنتی اینجا نیست خانم میکشتمون دنبالش بگردید
از ترس دویدم به هرجا که میتونستم مردی رو از دور دیدم یعنی ازاد شدم؟ فقط چشمام رو بستم و دویدم سمت اون فرد و از پاش چسبیدم
+ع..عمو ....کمک.کن ....میخوان من رو اذ.....یت کنن
اون مرد رو به روی من زانو زدو گفت
ـکی؟ کی میخواد اذیتت کنه
صدای پای اون ادما نزدیک تر شد
برگشتم سمت مرد ........
پارت ۱
..........
هایی من یونام .
و هشت سالمه
مادر و پدرم با هم بحثشون میشه و من رو میزارن یتیم خونه و الان چهار ساله که من اینجام و خیلی ما رو اذیت میکنن و ازمون سو استفاده میکنن ولی من سعی میکنم که باهاشون مقابله کنم ولی اونا من رو زندانی میکنن و نمیزارن بچه ها رو آگاه کنم
...............
به سمت در چوبی رفتم و دستگیره رو گرفتم و به سمت پایین کشیدم اما در باز نشد صدای قدم هایی محکم رو از پشت در میشنیدم به اطراف نگاه کردم پنجره رو دیدم و رفتم سمتش و با هر توانی که داشتم به اون پنجره رسیدم و ازش عبور کردم وقتی افتادم پایین شنیدم که یکی گفت
ـلعنتی اینجا نیست خانم میکشتمون دنبالش بگردید
از ترس دویدم به هرجا که میتونستم مردی رو از دور دیدم یعنی ازاد شدم؟ فقط چشمام رو بستم و دویدم سمت اون فرد و از پاش چسبیدم
+ع..عمو ....کمک.کن ....میخوان من رو اذ.....یت کنن
اون مرد رو به روی من زانو زدو گفت
ـکی؟ کی میخواد اذیتت کنه
صدای پای اون ادما نزدیک تر شد
برگشتم سمت مرد ........
۱۴.۲k
۲۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.