روزگار غیر باور پارت 18
روزگار غیر باور
پارت 18
#همتا
اومد سمتم و خم شد و رو به دوربین سر تکون داد و از کنارم رد شد، قلبم داشت تاپ تاپ میزد که یهو یچیز
محکم خورد وسط پیشونیم و باعث شد به عقب پرت بشم اما روی هوا معلق موندم، سرم خیلی درد میکرد، همونجور که دستم رو سرم بود چشام رو باز کردم که دیدم هیونجون منو گرفته بود و همه دورمون جمع شده بودن و ما قشنگ وسطشون بودیم. یا ابلفضل خواستم بلند شم اما نمیتونستم که هیونجون کمکم کرد و بعد گفت: حالتون خوبه؟
ه: بله خوبم
بعد یکی از کارکنان خانم کمپانی وای جی بازوم رو گرفتم و کمکم کرد که بشینم سر گیجه داشتم، این دیگه از کجا اومد یعنی شانس نداریما، چه سفتم بود سرم پوکید😣، که بکهیون اومد سمتم و گفت: حالتون خوبه؟ از قسط نزدم، خواستم به میونگ جون بزنم جای خالی داد خورد به شما.
ه: بله حالم خوبه، اشکالی نداره.
بکهیون: ببخشید
ه: اشکال نداره
بهم یه نگاه مثل گربه شرک کردو بعد رفت.
که اون خانومه گفت: حالت خوبه؟
ه: بله
که خانم شین اومد و گفت: چه اتفاقی افتاده ؟
اون خانومه هم قضیه رو توضیح داد و خانم شین گفت: برای بکهیون که اتفاقی نیوفتاده؟
یعنی خون خونمو میخورد، من اینجا صدمه دیدم اما به فکر اون بودن، که اون خانومه با هرس گفت: بله خوبه خوبن
خانم شین رفت سمت اعضا، که خانومه بهم گفت: کمپانی فقط به فکر سود خودشه، من یو سه میا هستم(یه زن 31 ساله)
ه: منم رستمی همتا
سه: خارجی هستی؟ ه: بله
سه: خوش بختم ه: منم همینطور
که خانم شین اومد سمتمون و گفت: امروز به خاطر این اتفاقی که افتاد، میتونی الان بری. و بعد رفت:
بازم خوبه و بلند شدم رو به سه میا گفتم: از الان به بعد دیگه دوستیم؟☺
سه میا: بله😊 ه: فعلا خدافظ سه میا: خدافظ
40 دقیقه بعد
داشتم کنار رود هان قدم میزدم(بالاش)، یه نگاه به دور و برم کردم، یادمه 6 سال پیش آرزوم بود حتی برای یک لحظه هم که شده بیام اینجا، اما الان اینجا زندگی میکنم، توی کره جنوبی، کشوری که از کشور خودمم بیشتر دوسش داشتم.
#هیونجون
همه ی اعضای گروه توی خونه من بودن، و درباره ی کنسرت جدیدمون صحبت میکردیم که یونجون رو به بکهیون گفت: به، استاد شوت زدن نظر شما چیست😂؟
بکهیون: اگه میونگ جون جای خالی نمیاد به اون دختره نمیخورد😣
منم ساکت به بحثشون گوش میکردم
ام جی: حالا که خورد
تهیونگ: حالا خوبه دختره از اون لوسا نبود
که با این حرف یونجون جا خوردم
یونجون:...
اینم از پارت 18 امیدوارم خوشتون اومده باشه.😊
فقط به جون هر کی دوست دارین نظرتون رو کامنت کنید تروخدا ، یه دقیقه هم وقتتون رو نمیگیره.😣💗
پارت 18
#همتا
اومد سمتم و خم شد و رو به دوربین سر تکون داد و از کنارم رد شد، قلبم داشت تاپ تاپ میزد که یهو یچیز
محکم خورد وسط پیشونیم و باعث شد به عقب پرت بشم اما روی هوا معلق موندم، سرم خیلی درد میکرد، همونجور که دستم رو سرم بود چشام رو باز کردم که دیدم هیونجون منو گرفته بود و همه دورمون جمع شده بودن و ما قشنگ وسطشون بودیم. یا ابلفضل خواستم بلند شم اما نمیتونستم که هیونجون کمکم کرد و بعد گفت: حالتون خوبه؟
ه: بله خوبم
بعد یکی از کارکنان خانم کمپانی وای جی بازوم رو گرفتم و کمکم کرد که بشینم سر گیجه داشتم، این دیگه از کجا اومد یعنی شانس نداریما، چه سفتم بود سرم پوکید😣، که بکهیون اومد سمتم و گفت: حالتون خوبه؟ از قسط نزدم، خواستم به میونگ جون بزنم جای خالی داد خورد به شما.
ه: بله حالم خوبه، اشکالی نداره.
بکهیون: ببخشید
ه: اشکال نداره
بهم یه نگاه مثل گربه شرک کردو بعد رفت.
که اون خانومه گفت: حالت خوبه؟
ه: بله
که خانم شین اومد و گفت: چه اتفاقی افتاده ؟
اون خانومه هم قضیه رو توضیح داد و خانم شین گفت: برای بکهیون که اتفاقی نیوفتاده؟
یعنی خون خونمو میخورد، من اینجا صدمه دیدم اما به فکر اون بودن، که اون خانومه با هرس گفت: بله خوبه خوبن
خانم شین رفت سمت اعضا، که خانومه بهم گفت: کمپانی فقط به فکر سود خودشه، من یو سه میا هستم(یه زن 31 ساله)
ه: منم رستمی همتا
سه: خارجی هستی؟ ه: بله
سه: خوش بختم ه: منم همینطور
که خانم شین اومد سمتمون و گفت: امروز به خاطر این اتفاقی که افتاد، میتونی الان بری. و بعد رفت:
بازم خوبه و بلند شدم رو به سه میا گفتم: از الان به بعد دیگه دوستیم؟☺
سه میا: بله😊 ه: فعلا خدافظ سه میا: خدافظ
40 دقیقه بعد
داشتم کنار رود هان قدم میزدم(بالاش)، یه نگاه به دور و برم کردم، یادمه 6 سال پیش آرزوم بود حتی برای یک لحظه هم که شده بیام اینجا، اما الان اینجا زندگی میکنم، توی کره جنوبی، کشوری که از کشور خودمم بیشتر دوسش داشتم.
#هیونجون
همه ی اعضای گروه توی خونه من بودن، و درباره ی کنسرت جدیدمون صحبت میکردیم که یونجون رو به بکهیون گفت: به، استاد شوت زدن نظر شما چیست😂؟
بکهیون: اگه میونگ جون جای خالی نمیاد به اون دختره نمیخورد😣
منم ساکت به بحثشون گوش میکردم
ام جی: حالا که خورد
تهیونگ: حالا خوبه دختره از اون لوسا نبود
که با این حرف یونجون جا خوردم
یونجون:...
اینم از پارت 18 امیدوارم خوشتون اومده باشه.😊
فقط به جون هر کی دوست دارین نظرتون رو کامنت کنید تروخدا ، یه دقیقه هم وقتتون رو نمیگیره.😣💗
۹.۳k
۱۵ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.