پارت ۱۰

پارت ۱۰
📿📿📿📿
.........................................
اما گفت :(( امروز بریم خونه ی دراکن ))
من گفتم اخه من کار دارم (ب_ب) ( دروغ محض )
اما گفت باید بیای و من در جواب گفتم مگه جنگ و اما گفت بله جنگی جنگ جهانی اول باید باید باید فردای آن روز در خانه دراکن به حقیقت بازی کردیم و خیلی خجالت آور بود اما بطری مشروب درآورد از کیفش دراورد با حالت تعجب گفتم اما چان این را از کجا آوردی و گفت بیخیال بطری را چرخاند من جلوی مایکی و اما جلوی دراکن وایساده بودند اما گفت شروع میکنیم بطری را چرخاند به طرف اما و درکن وایستاد تو جرعت و حقیقت من باید سوال میکردم تا مثلا اما از دراکن بپرسه من گفتم اما تو از دراکن بپرس که احیاناً من را دوست داری دراکن میگوید بله بازم اما
بطری را چرخاند این دفعه به سمت من و مایکی درآمد اما باید دراکن به مایکی میگفت کهچه سوالی به پرسد
معلوم بود که اما و دراکون هماهنگ کرده بودند چون به جای حرف زدن با زبان از زبان اشاره صحبت می کردند راکن گفت احیاناً تو من را دوست داری من یکم نه خیلی زیادی قرمز شدم در حد مرگ حتمی وزیر لب هرچه فحش بود اما گرامی میدادم و آروم به طرف مایکی سرم را به حالت بله تکان
......
📿📿📿