قدرت عشق Part. 14
از زبان هانا
رانگ برای یه کاری رفت بیرون چند مین بعد دیدم یکی داره پر میزنه رفتم درو باز کردم ولی اون رانگ نبود اون.....
از زبان رانگ
از فروشگاه برگشتم یه عالمه چیز خریدم و رفتم توی خونه دیدم هانا توی حال نشسته داره تلویزیون نگاه می کنه رفتم پیشش نشستم و از پشت بغلش کردم
هانا ـ عه اومدی بیا ببین چه فیلمی پیدا کردم راستی برای چی رفتی
رانگ ـ ببین چی خریدم
هانا ـ وای نگاه کن از کجا میدونستی من تنقلاد دوست دارم
رانگ.ـ هر کسی دوست داره اینا رو برای فردا گرفتم که بخوریم
هانا ـ اها
راستی من خوابم میاد میرم بخوابم
رانگ ـ باشه اون اتاقته برو اونجا بخواب
راستی یه چیزی یادت نرفت
هانا ـ فکر نکنم
رانگ ـ چرا یادت رفت منو به بوسی
هانا یه بوسه ی کوتاه روی لبای رانگ گذاشت و رفت توی اتاقش
از زبان هانا
یعنی من چه جوری تا یه ماه دیگه از
رانگ جدا شم اخه چرا من نمی تونم
بدون اون زندگی کنم ولی بزار تا این یه
ماه بخوبی با رانگ باشم ولی نمی تونم
چرا اخه
رانگ برای یه کاری رفت بیرون چند مین بعد دیدم یکی داره پر میزنه رفتم درو باز کردم ولی اون رانگ نبود اون.....
از زبان رانگ
از فروشگاه برگشتم یه عالمه چیز خریدم و رفتم توی خونه دیدم هانا توی حال نشسته داره تلویزیون نگاه می کنه رفتم پیشش نشستم و از پشت بغلش کردم
هانا ـ عه اومدی بیا ببین چه فیلمی پیدا کردم راستی برای چی رفتی
رانگ ـ ببین چی خریدم
هانا ـ وای نگاه کن از کجا میدونستی من تنقلاد دوست دارم
رانگ.ـ هر کسی دوست داره اینا رو برای فردا گرفتم که بخوریم
هانا ـ اها
راستی من خوابم میاد میرم بخوابم
رانگ ـ باشه اون اتاقته برو اونجا بخواب
راستی یه چیزی یادت نرفت
هانا ـ فکر نکنم
رانگ ـ چرا یادت رفت منو به بوسی
هانا یه بوسه ی کوتاه روی لبای رانگ گذاشت و رفت توی اتاقش
از زبان هانا
یعنی من چه جوری تا یه ماه دیگه از
رانگ جدا شم اخه چرا من نمی تونم
بدون اون زندگی کنم ولی بزار تا این یه
ماه بخوبی با رانگ باشم ولی نمی تونم
چرا اخه
۶.۳k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.