تکپارتی(درخواستی)
#تک_پارتی #تکپارتی
#درخواستی
#انهایپن
&وقتی خواهر سونگهون بودی و جلو اعضا
به هیسونگ اعتراف میکنی!
علامت ا.ت÷ بقیه اعضا با اسم نوشته میشن:)
÷اوپا ها میشه چند دقیقه ای بهم گوش بدین؟
سونگهون:خدا بده صبر...این دختر بازم با جوک های بی مزه اش برگشت!
جیک و جی با حرف سونگهون پاره شدن ولی تو همچنان به هیسونگی که بهت مثل همیشه اهمیت نمیداد و سرش تو گوشیش بود خیره شده بودی..
جونگوون:خب حالا تمومش کنید ببینیم میخواد چی بگه!
همشون بهت خیره و سوالی البته به جز هیسونگ خیره شده بودن ولی تو راضی بودی تا همه حواسی بهت نداشته باشنو فقط اون کمی بهت اهمیت میداد!
÷هیسونگ...*چشاتو بستی*من روت کراشم!
این حرفت مساوی شد با تعجب اعضا به خصوص هیسونگ که حالا از گوشی چشم برداشته و بهت خیره شده بود!
سونو:ها؟چی؟
نیکی:وایسا بینم درست شنیدم؟
جی:دختر بالا خونتو اجاره دادی؟
جیک:اره اونم فک کنم داده به هیسونگ!
*هیسونگ سکوت و فقط در تعجب بهت خیره شده بود*
سونگهون:چه غلطا وایسا دختره پررو دستم بهت برسه!
اینو در حالی گفت که سونو محکم گرفته بودتش تا به سمتت نیادو پارت نکنه!
سونو:ا.ت حرفتو قبل اینکه بتونه از دستم در بره پس بگیر!
÷نه اوپا این احساسات من به این پسر و بی اهمیتی این پسر به من دیگه داشت کلافم میکرد!
سونگهون:سونو ولم کن کاریش ندارم!
سونو:هاا جون عمت من که نمیدونم قراره با ماهی تابه بیوفتی دنبالش!
نیکی:فک کنم نیاز باشه این دو تنها بمونن!
جونگوون بدبخت که از هیسونگ هم شوک زده تره:فک کنم حق با تو باشه نیکی!
سونگهون:درسته شما ها برین بیرون من با ا.ت فقط قراره حرف بزنم!
جی:جنابعالی اول شما تشریفتنو میبرید!
جیک و جی با کمک جونگوون و سونو به زور سونگهونو از اتاق بیرون کرده و شما دورو تنها گذاشتن!
از سکوت هیسونگ مدتی نگذشت کلافه شده و تصمیم گرفتی تو هم از اتاق بزنی بیرون ولی با حرفی که زد تو جات میخکوب شده و به سمتش چرخیدی..
#درخواستی
#انهایپن
&وقتی خواهر سونگهون بودی و جلو اعضا
به هیسونگ اعتراف میکنی!
علامت ا.ت÷ بقیه اعضا با اسم نوشته میشن:)
÷اوپا ها میشه چند دقیقه ای بهم گوش بدین؟
سونگهون:خدا بده صبر...این دختر بازم با جوک های بی مزه اش برگشت!
جیک و جی با حرف سونگهون پاره شدن ولی تو همچنان به هیسونگی که بهت مثل همیشه اهمیت نمیداد و سرش تو گوشیش بود خیره شده بودی..
جونگوون:خب حالا تمومش کنید ببینیم میخواد چی بگه!
همشون بهت خیره و سوالی البته به جز هیسونگ خیره شده بودن ولی تو راضی بودی تا همه حواسی بهت نداشته باشنو فقط اون کمی بهت اهمیت میداد!
÷هیسونگ...*چشاتو بستی*من روت کراشم!
این حرفت مساوی شد با تعجب اعضا به خصوص هیسونگ که حالا از گوشی چشم برداشته و بهت خیره شده بود!
سونو:ها؟چی؟
نیکی:وایسا بینم درست شنیدم؟
جی:دختر بالا خونتو اجاره دادی؟
جیک:اره اونم فک کنم داده به هیسونگ!
*هیسونگ سکوت و فقط در تعجب بهت خیره شده بود*
سونگهون:چه غلطا وایسا دختره پررو دستم بهت برسه!
اینو در حالی گفت که سونو محکم گرفته بودتش تا به سمتت نیادو پارت نکنه!
سونو:ا.ت حرفتو قبل اینکه بتونه از دستم در بره پس بگیر!
÷نه اوپا این احساسات من به این پسر و بی اهمیتی این پسر به من دیگه داشت کلافم میکرد!
سونگهون:سونو ولم کن کاریش ندارم!
سونو:هاا جون عمت من که نمیدونم قراره با ماهی تابه بیوفتی دنبالش!
نیکی:فک کنم نیاز باشه این دو تنها بمونن!
جونگوون بدبخت که از هیسونگ هم شوک زده تره:فک کنم حق با تو باشه نیکی!
سونگهون:درسته شما ها برین بیرون من با ا.ت فقط قراره حرف بزنم!
جی:جنابعالی اول شما تشریفتنو میبرید!
جیک و جی با کمک جونگوون و سونو به زور سونگهونو از اتاق بیرون کرده و شما دورو تنها گذاشتن!
از سکوت هیسونگ مدتی نگذشت کلافه شده و تصمیم گرفتی تو هم از اتاق بزنی بیرون ولی با حرفی که زد تو جات میخکوب شده و به سمتش چرخیدی..
۱۸.۴k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.