رمان عشق سیاه و سفید....! part:13
لونا چند بار به کیونگ پیشنهاد دوستی میدع ولی کیونگ اصلا قبول نمیکنه بخاطر اینکه لونا خود خواه بوده و همرو اذیت میکرده فک میکرده از همه بالاتر خودشه ولی با این حال اصن درس خوب نبوده..........خلاصه میتونم بگم لونا اصن از این موضوع خبر نداره واگه بفهمه واویلا......کیونگو و ا/ت حیاط مدرسه رو رد میکنن و وارد سالن مدرسه میشن و اینکه بدش اینجاستکه لونا داخل سالن با دوستاشه و وقتی کیونگ و ا/ت رو دست تو دست هم میبینه تعجب میکنه جوش میزنه و با کمال پررویی میاد جلوشون وایمیسه میگه:....)
لونا:کیونگ!
کیونگ: باز چی میخوای؟! هوم؟! چرا دست از سرم ور نمیداری؟! اخه من چ گناهی کردم که توسر راهه منی؟! هان؟!
لونا: ساکت شو!
لونا:منو به این افریته...
کیونگ: هویییی ساکت باش
کیونگ: به دوست دختر من چی بلغور میکنی میگی هان؟!
لونا: هع(پوزخند)
لونا: دوست دخترت؟! منو به یه ادمی که تازه وارد زندگیت شده میفروشی؟! منی که چند سال دوست دخترت بودم؟!(میتونم بگم دروغ میگه)
ا/ت: چییییی؟!(تعجب)
ا/ت: ک... کیونگ ر.. راست میگه؟!(استرسو اشک توی چشماش جمع شده)
کیونگ:ن.. نه تو حرف های اینو.......(تا میخواست حرفی بزنه ا/ت پید وسط حرفشو گفت:......)
ا/ت:م.. من فقط بهت ا... اعتماد کردم تو.. تو گفتی من اولین کسیم کع تو زندگیت اومده...(گریه ها جاری میشه)
لونا:کیونگ!
کیونگ: باز چی میخوای؟! هوم؟! چرا دست از سرم ور نمیداری؟! اخه من چ گناهی کردم که توسر راهه منی؟! هان؟!
لونا: ساکت شو!
لونا:منو به این افریته...
کیونگ: هویییی ساکت باش
کیونگ: به دوست دختر من چی بلغور میکنی میگی هان؟!
لونا: هع(پوزخند)
لونا: دوست دخترت؟! منو به یه ادمی که تازه وارد زندگیت شده میفروشی؟! منی که چند سال دوست دخترت بودم؟!(میتونم بگم دروغ میگه)
ا/ت: چییییی؟!(تعجب)
ا/ت: ک... کیونگ ر.. راست میگه؟!(استرسو اشک توی چشماش جمع شده)
کیونگ:ن.. نه تو حرف های اینو.......(تا میخواست حرفی بزنه ا/ت پید وسط حرفشو گفت:......)
ا/ت:م.. من فقط بهت ا... اعتماد کردم تو.. تو گفتی من اولین کسیم کع تو زندگیت اومده...(گریه ها جاری میشه)
۵.۹k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.