عشق ابدی پارت ۱۰۸

عشق ابدی پارت ۱۰۸
ویو یونگی
که لباسمو کشید و افتادم رو تخت
+دوباره چته؟!
-چمه؟ الان بهت میگم چمه (نیشخند)
نیم خیز شد روم و سرش رو کرد تو گردنم
به ثانیه نکشیده بود احساس سوزشش رو حس کردم
+آ....آییی.
+آخخخ...ولم کن...ج..جیمین(ناله)
بعد یه مدت کوتاه ولم کرد
بی حال ولو شدم رو تخت . اصلا حوصله نداشتم ، تو بد موقعیتی این کارو کرد
زخمم هنوز باز بود و متوجه اش نشد
+لعنتی ... حداقل ، زخممو ببند(بی حال)
-چی؟!(تعجب)
چند مین بعد سوزشش کمتر شد
+اگر واستون مشکلی نیست از روم پاشید استاد . می‌خوام بکپم(چشم غره)
-مشکله. بعدی؟
+جیم حوصله ندارم ، پاشو دیگه
-مشکلت چیه؟! من که معذرت خواهی کردم(عصبی)
+میگم حال ندارم!
-میخوای بهت حال بدم!؟(پوزخند)
+نه!
-درد
+خب میفهمی میگم الان حوصله اشو ندارم!؟(بلند)
- نه نمی‌فهمم(بلند)
+خب چون نف...پوففف
-که من نفهمم ها؟

ویو جیمین
سرمو کردم تو گردنش و گاز محکمی ازش گرفتم
+آخخخ . جیمین شی(بلند)
-خودت خواستی⁦¯⁠\⁠_⁠(⁠ツ⁠)⁠_⁠/⁠¯⁩
بلند شدم برم که پرتم کرد رو تخت
+باشه...پس تاوان بده
فهمیدم میخواد چیکار کنه ؛ خیلی سعی کردم جلوشو بگیرم اما بازم فایده نداشت
خیلی محکم و با شدت م.ک میزد . چشمام پر اشک شده بود
زورم بهش نمی‌رسید تا کنارش بزنم ، انقدر به شونه اش مشت زدم که بلاخره ولم کرد
-دیوونه...گردنم به خاک رفت ، خیلی خری(داد و بغض)
+تا تو باشی با من بحث نکنی(بی تفاوت)
-گوساله(آروم و گریه)
+باز میخوا...
-خفه شو (بلند)
خوابوندم رو تخت با یکی از دستاش ، دستام رو بالا سرم پین کرد
دوباره تحمل نداشتم بهم حمله کنه .
-ولم کن...دیگه نمی‌خوام!
+عه!؟ که نمی‌خوای نه؟
دستشو گذاشت رو عضوم و مالش میداد
میدونست نقطه ضعفم چیه ...
-آ...آههه ، ولم کن
+حالا که روشن شدم نه!
وقتی انقدر لج می‌کنه یعنی قراره به فا...خ برم
از همین الان خودمو برای یه درد بد آماده کردم

پارت بعدی ا.س.م.ا.ت میزارم✨