رویای تو (پارت۲)
و بهم با لبخند معصومانه ای سلام کرد..
گفتم:س.سلام
چهرش واسم اشنا بود یادم اومد اون همکلاسیه جدیدمون بود سه کیونگ ازش پرسیدم:تو سه کیونگ نیستی
یه دفعه از خواب بیدار شدم و از مون چی(یکی از دانش اموزا)پرسیدم سه کیونگ کجاست
_همراه بچه ها رفته بوفه
با سرعت به سمت بوفه رفتم و سرمو چرخوندم و دنبالش گشتم پیداش کردم نشسته بود کنار دخترا با عجله رفتم پیشش و گفتم تو توی خواب من بودی ؟
دخترا شروع کردن به خنده
چانگ یون:فکر کنم پسر خجالتی ما عاشق شده
_ن.نهه فقط
سرخ شده بودم و رفتم به سمت دستشویی درو بستم و توی آینه به خودم نگاه کردم
تو چت شده به خودت بیا قلبم داشت بیرون میزد خیلی ترسیده بودم انگار داشتم سکته قلبی میکردم نمیدونم چم بود رفتم سر کلاس که زنگ خورد
نشستم و داشتم به خوابای عجیبم فکر میکردم که یه دفعه چشمش به سه کیونگ خورد داشتم نگاش میکردم که یهو دبیر اومد سر میزم و گفت به کجا نگاه میکنی مین هو؟
مین هو: خب منن
دبیرمون متوجه اضطرابم شد و گفت به درس گوش بده
_چشم
{۲۰ دقیقه بعد
زنگ خونه خورد و کیفمو برداشتم پیاده به سمت خونه رفتم و تو فکر بودم رسیدم خونه
مامان مین هو:مدرسه خوب بود ؟
_اوم من میرم بالا
به سمت طبقه ی بالا که اتاقم بود رفتم کیفمو انداختم و روی تخت شناور شدم و به کارای چرتی که کردم فکر کردم بلند شدم
و روی میز مطالعم نشستم که متوجه شدم یکی داره صدام میکنه
_مین هوووی اسکل
باتعجب با دقت بیشتری گوش کردم انگار واقعا یکی داشت صدام میزد اون صدای مامانم نبود یه دفعه به بیرون پنجرم نگا کردم و دیدم سه کیونگ پشت پنچره ی روبه روییه و داره صدام میکنه
حسی که داشتمو دقیق نمیدونم ولی یجورایی خوشحال بودم ولی خجالت میکشیدم نمیدونم چرا بعد پنچره رو سریع بستم..
دوباره صدام کرد و گفت بیام پایین نمیدونستم چکار کنم واس همین رفتم یه لباس سیاه پوشیده بود و صورتش حالت عصبی داشت
_هییییی به چی نگا میکنی؟
+هیچ.هیچی
_اون چه کاری بود تو مدرسه کردی هااا؟
+خب.خب
_خب چی؟
+توی خوابم بودی
_که چی؟
+که چی منظورت چیه توی خوابم بودی
_اره میدونم بهت سلامم کردم
ینی تو میدونستی که توی خوابمی و اینقدر ریلکس بودی؟
○○○○○○○
۱۰تا لایک بشه لطفا پارت بعدی رو میزارم
گفتم:س.سلام
چهرش واسم اشنا بود یادم اومد اون همکلاسیه جدیدمون بود سه کیونگ ازش پرسیدم:تو سه کیونگ نیستی
یه دفعه از خواب بیدار شدم و از مون چی(یکی از دانش اموزا)پرسیدم سه کیونگ کجاست
_همراه بچه ها رفته بوفه
با سرعت به سمت بوفه رفتم و سرمو چرخوندم و دنبالش گشتم پیداش کردم نشسته بود کنار دخترا با عجله رفتم پیشش و گفتم تو توی خواب من بودی ؟
دخترا شروع کردن به خنده
چانگ یون:فکر کنم پسر خجالتی ما عاشق شده
_ن.نهه فقط
سرخ شده بودم و رفتم به سمت دستشویی درو بستم و توی آینه به خودم نگاه کردم
تو چت شده به خودت بیا قلبم داشت بیرون میزد خیلی ترسیده بودم انگار داشتم سکته قلبی میکردم نمیدونم چم بود رفتم سر کلاس که زنگ خورد
نشستم و داشتم به خوابای عجیبم فکر میکردم که یه دفعه چشمش به سه کیونگ خورد داشتم نگاش میکردم که یهو دبیر اومد سر میزم و گفت به کجا نگاه میکنی مین هو؟
مین هو: خب منن
دبیرمون متوجه اضطرابم شد و گفت به درس گوش بده
_چشم
{۲۰ دقیقه بعد
زنگ خونه خورد و کیفمو برداشتم پیاده به سمت خونه رفتم و تو فکر بودم رسیدم خونه
مامان مین هو:مدرسه خوب بود ؟
_اوم من میرم بالا
به سمت طبقه ی بالا که اتاقم بود رفتم کیفمو انداختم و روی تخت شناور شدم و به کارای چرتی که کردم فکر کردم بلند شدم
و روی میز مطالعم نشستم که متوجه شدم یکی داره صدام میکنه
_مین هوووی اسکل
باتعجب با دقت بیشتری گوش کردم انگار واقعا یکی داشت صدام میزد اون صدای مامانم نبود یه دفعه به بیرون پنجرم نگا کردم و دیدم سه کیونگ پشت پنچره ی روبه روییه و داره صدام میکنه
حسی که داشتمو دقیق نمیدونم ولی یجورایی خوشحال بودم ولی خجالت میکشیدم نمیدونم چرا بعد پنچره رو سریع بستم..
دوباره صدام کرد و گفت بیام پایین نمیدونستم چکار کنم واس همین رفتم یه لباس سیاه پوشیده بود و صورتش حالت عصبی داشت
_هییییی به چی نگا میکنی؟
+هیچ.هیچی
_اون چه کاری بود تو مدرسه کردی هااا؟
+خب.خب
_خب چی؟
+توی خوابم بودی
_که چی؟
+که چی منظورت چیه توی خوابم بودی
_اره میدونم بهت سلامم کردم
ینی تو میدونستی که توی خوابمی و اینقدر ریلکس بودی؟
○○○○○○○
۱۰تا لایک بشه لطفا پارت بعدی رو میزارم
۱۴.۳k
۳۰ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.