IN MY MIND❤️🔥
IN MY MIND❤️🔥
PART||22
آلیس:خوب الان وقتشه آیریس(داد)
آیریس:باشه...جونگکوک و تهیونگ با ما بیاین(لبخند شیطانی)
جونگکوک:ام...من می خوام بیشتر با خوانوادت آشنا شم...
تهیونگ:من می یام...(خنده) از جاهای مر موز خوشم می یاد....جونگکوک توهم بیا اگه اتفاقی بیو فته مامان و بابای آلیس اینجان....
جونگکوک:خاله تروخداااا مراقب ما باش...
مامان آلیس:خودتون برین....انقدر سرگرم بازی بشین....(خنده)
جونگکوک:بازی؟(تعجب) آها....خوب پس بریم...
آیریس:بفرمایید داخل...
وارد اتاق شدن.....اتاق دیوار های سفید داشت...هیچ تابلو یی روی دیوار ها نبود....فقط سنگر های بالشتی در دو طرف اتاق...و کلی بالشت....مشخص بود قراره چه جنگ بالشتی بشه...
تهیونگ:واو اینجا میدون جنگه؟
آلیس:خیلی خوب گروه بندی کنیم.....
آیریس:جونگکوک و تهیونگ چون شما ها بزرگترین و قوی ترین یارتون رو انتخواب کنین...
تهیونگ:خوب من ازتون سه تا سوال می پرسم جواب بدین .....این جوری یارم رو انتخواب می کنم....ولی من جواب منطقی نمی خوام...
جونگکوک:اونی که جواب منطقی هم بده یار من....
آیریس و آلیس:قبول...
تهیونگ:خوب...علت اصلی طلاق؟
آریس:تفاهم نداشتن....
آلیس:ازدواج...
تهیونگ:(خنده)اهم خوب سوال بعد علت مردود شدن دانش آموزان؟
آیریس:درس نخوندن....
آلیس:امتحان.....
جونگکوک و تهیونگ هردو خندیدند....
تهیونگ:خوب سوال آخر....اگه یک فرد ۸ روز نخوابد چه اتفاقی براش می افته؟
آیریس:دچار مشکلاتی مثل بی خوابی......توضیح داد..
آلیس:چقدر آیریس خنگی خوب شب ها می خوابه...
این دفعه جونگکوک و تهیونگ و آلیس هر سه باهم خندیدند....
جونگکوک:خوب یار ها مشخص شد...آیریس بیا بریم پشت سنگر خودمون و آماده شیم...
تهیونگ:آلیس...
آلیس:خوب زود باش سرباز باید بریم سمت سنگر...
PART||22
آلیس:خوب الان وقتشه آیریس(داد)
آیریس:باشه...جونگکوک و تهیونگ با ما بیاین(لبخند شیطانی)
جونگکوک:ام...من می خوام بیشتر با خوانوادت آشنا شم...
تهیونگ:من می یام...(خنده) از جاهای مر موز خوشم می یاد....جونگکوک توهم بیا اگه اتفاقی بیو فته مامان و بابای آلیس اینجان....
جونگکوک:خاله تروخداااا مراقب ما باش...
مامان آلیس:خودتون برین....انقدر سرگرم بازی بشین....(خنده)
جونگکوک:بازی؟(تعجب) آها....خوب پس بریم...
آیریس:بفرمایید داخل...
وارد اتاق شدن.....اتاق دیوار های سفید داشت...هیچ تابلو یی روی دیوار ها نبود....فقط سنگر های بالشتی در دو طرف اتاق...و کلی بالشت....مشخص بود قراره چه جنگ بالشتی بشه...
تهیونگ:واو اینجا میدون جنگه؟
آلیس:خیلی خوب گروه بندی کنیم.....
آیریس:جونگکوک و تهیونگ چون شما ها بزرگترین و قوی ترین یارتون رو انتخواب کنین...
تهیونگ:خوب من ازتون سه تا سوال می پرسم جواب بدین .....این جوری یارم رو انتخواب می کنم....ولی من جواب منطقی نمی خوام...
جونگکوک:اونی که جواب منطقی هم بده یار من....
آیریس و آلیس:قبول...
تهیونگ:خوب...علت اصلی طلاق؟
آریس:تفاهم نداشتن....
آلیس:ازدواج...
تهیونگ:(خنده)اهم خوب سوال بعد علت مردود شدن دانش آموزان؟
آیریس:درس نخوندن....
آلیس:امتحان.....
جونگکوک و تهیونگ هردو خندیدند....
تهیونگ:خوب سوال آخر....اگه یک فرد ۸ روز نخوابد چه اتفاقی براش می افته؟
آیریس:دچار مشکلاتی مثل بی خوابی......توضیح داد..
آلیس:چقدر آیریس خنگی خوب شب ها می خوابه...
این دفعه جونگکوک و تهیونگ و آلیس هر سه باهم خندیدند....
جونگکوک:خوب یار ها مشخص شد...آیریس بیا بریم پشت سنگر خودمون و آماده شیم...
تهیونگ:آلیس...
آلیس:خوب زود باش سرباز باید بریم سمت سنگر...
۲.۶k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.