وقتی دکتر بود و تو خدمتکارش

پارت: ۱۲

_باش خدافق
✓بای
مارتا سوار ماشینش شد
و رفت سمت مطب جیمین

جیمین ویو
بهم گف جان، چشم اقای دکتر..؟
عجیبه نباید پرو شه اره نباید پرو شه

ویو

مارتا رسید
دم مطب با کفشای پاشنه بلدنش
تلکـ👠 تلکـ👠 اع سالن گذشت
و گف
✓جیمین
✓جیمین
و پارک در اتاقشو باز کرد و اومد بیرون اع داخل اتلقش
_اهمم بعله خانم مارتا
✓نبودید
_بله..؟
✓هیچی کو لباسام😏
_بهتون میدم صبر کنید
✓نمیخوام صبر کنم کجاست لباسا
_خانم مارتا لطفا ادبتون رو رعایت کنید اینجا مطب دکتر هستسو شما رئیس نیستید ک دستور میدید(افرینـ)
✓باشه
✓پس لباسو بدید
_صبر کنید
_خیلی خب ایشش

جیمین ویو
چه دختر پرویی اگه میخواد اینجوری ادامه بده اخراجه(بعله)

لباسو اورد و داد به مارتا
مارتا هم لباسشو خواست دربیاره که
_اهممم معذرت میخوام اتاق هست ک لباستون رو عوض کنید/:
✓خب مگه اینجا چشه
_اهمم بخشید ولیـ
✓باشـ ایشششش
مارتا رفت و لباسو عوض کرد
و رفت سمت پارک
✓خیلی بهم میاد..(عشوههه)
_بعله
ویو جیمین
اوهه با اون سیـ//ـنه
عمرا بزارم بیاد جای مریض

_خانم ات یا لباستون زیادی برای
شما بازه..
✓اصلا هم باز نیست
_باشـ پس..