My daddy Ⓟ²²

My daddy Ⓟ²²

جیمین رفتم یکی از هودی هاشو از کنارش برداشت خواست ببره بده به ات که
یونا:این چیه
جیمین:یه چیزیه که نمی زارع انسان ها لخت باشن و بدنشون میپوشونه اسمش لباس
یونا:مسخره بازی در نیار داری کجا می بریش
جیمین:به تو چه
یونا:دارم میگم کجا داری میبریش
جیمین:منم دارم میگم به توچه😊
یونا:داری میبری بدی به اون دختره
جیمین:اره اصلا به تو ربطی داره
یونا:چرا باید یه دختر غریبه لباسای تو رو بپوشه
جیمین:به تو چهههه اه برو گمشو اون ور گوه خور
میبره هودی میده به ات صبح میشه جیمین میز اماده میکنه با ات صبحونه می خورن میرن
ویو تهیونگ
امروز زودتر از جیمین رفتم شرکت که ببین خبری هستش یا نه که از جلو اتاق چانگ رد شدم که شنیدم با جون وو(اسم منشیش که مرد ) داشتن راجب یه سهاب زیاد حرف میزدن که میگفتن
جون وو:قربان یکی از شرکت داری چین باهامون یه معامله کرده که هرچی سهم ارث دارین روی این کار بزارین و سهام تون 100برابر میشه قبول میکنین
چانگ:چی واقعااا
جون وو:بلهه
چانگ:سرمون که کلاه نمی زاره ها مثل اون اتفاق که این کارو کردیم که یهو سهام داره جیمین در اومد
جون وو:نه کلی تحقیق کردم
اگر کلی ارث سهامتون روی این کار بزارین سهامتون صد برابر میشه
چانگ:بعد می تونم اون جیمینو نابود کنم (زارت نکشیمون جنگی🗿💔)
جون وو:بله(بله زهرمار کون قورباغه)......

شرط پارت بعد:
10لایک۱۰کامنت؛)♡