«عشق نافرجام من»
«پارت ۳۵»
نیم ساعت بعد...
+:تلفن یونا زنگ زد
جیسو:چه خبر موفق شدی
یونا:بعد چند بار رد شدن بالاخره تونستم
جیسو:آفرین
یونا:فقط یکم مشکوک میزنن
جیسو:چطور
یونا:کارمنده گفت برای دیدن شرایط امشب به آدرسی که داده برم
جیسو:یعنی اینقدر عجله دارن
یونا:نمیدونم
جیسو:کارت چیه
یونا:منشی و دستیار شخصی
جیسو:حرفی ندارم
ولی تنها نرو با اوپات برو
یونا:با تنبلی که اون داره فک نکنم بیاد
جیسو:اگه نتونست منو جیمین میایم
یونا:نه نه عمرااااااااا
جیسو:چراااا؟؟؟؟
یونا:حوصله دیدن مسخره بازیاتونو ندارن
جیسو:مسخره بازی نیستن که ایشالله خودتم یه روز عاشق بشی
یونا:منتظر باش😑😐😶😒😒
(دو ساعت مونده به قرار)
×:چیشد پیدا کردی؟؟؟
یونا:بله
اوپا:چیو
یونا:به تو چه فضول
×:اینجوری با اوپات حرف نزن
یونا:چشم😒
اوپا:چیووو؟؟؟؟
یونا:کار کار کار
اوپا:برا کی
یونا:برا خودم
اوپا:از کی اینجوری شدی
یونا:چطوری
اوپا:مستقل
یونا:خب تو خیلی زود ازدواج میکنی دیگه به من پول نمیدی
بابا هم که به زودی باز نشسته میشه و باید هزینه های عروسی توعه بیشعورم بده دیگه برا من پولی نمیمونه که
اوپا:یاااااا مراقب حرفات باش
÷:آفرین به دختر باشعور خودم
یونا:میبینی بابا من چنقدر دخمل خوفیم
اوپا:اه اه دختره خودشیرین
یونا:بسوز بسوز
×:بسه
شرایطش چیه؟؟
یونا:کارمنده گفت امشب میگه
×:چرا امشب
یونا:نمیدونم
×:با کی میری؟؟
یونا:با اوپای عزیزم
اوپا:عمرااااااااا من که تا الان بی شعور بودم
×:نباید خواهرتو تنها بزاری
اوپا:مامانننن
×:مامان و زهرمار
نیم ساعت بعد...
+:تلفن یونا زنگ زد
جیسو:چه خبر موفق شدی
یونا:بعد چند بار رد شدن بالاخره تونستم
جیسو:آفرین
یونا:فقط یکم مشکوک میزنن
جیسو:چطور
یونا:کارمنده گفت برای دیدن شرایط امشب به آدرسی که داده برم
جیسو:یعنی اینقدر عجله دارن
یونا:نمیدونم
جیسو:کارت چیه
یونا:منشی و دستیار شخصی
جیسو:حرفی ندارم
ولی تنها نرو با اوپات برو
یونا:با تنبلی که اون داره فک نکنم بیاد
جیسو:اگه نتونست منو جیمین میایم
یونا:نه نه عمرااااااااا
جیسو:چراااا؟؟؟؟
یونا:حوصله دیدن مسخره بازیاتونو ندارن
جیسو:مسخره بازی نیستن که ایشالله خودتم یه روز عاشق بشی
یونا:منتظر باش😑😐😶😒😒
(دو ساعت مونده به قرار)
×:چیشد پیدا کردی؟؟؟
یونا:بله
اوپا:چیو
یونا:به تو چه فضول
×:اینجوری با اوپات حرف نزن
یونا:چشم😒
اوپا:چیووو؟؟؟؟
یونا:کار کار کار
اوپا:برا کی
یونا:برا خودم
اوپا:از کی اینجوری شدی
یونا:چطوری
اوپا:مستقل
یونا:خب تو خیلی زود ازدواج میکنی دیگه به من پول نمیدی
بابا هم که به زودی باز نشسته میشه و باید هزینه های عروسی توعه بیشعورم بده دیگه برا من پولی نمیمونه که
اوپا:یاااااا مراقب حرفات باش
÷:آفرین به دختر باشعور خودم
یونا:میبینی بابا من چنقدر دخمل خوفیم
اوپا:اه اه دختره خودشیرین
یونا:بسوز بسوز
×:بسه
شرایطش چیه؟؟
یونا:کارمنده گفت امشب میگه
×:چرا امشب
یونا:نمیدونم
×:با کی میری؟؟
یونا:با اوپای عزیزم
اوپا:عمرااااااااا من که تا الان بی شعور بودم
×:نباید خواهرتو تنها بزاری
اوپا:مامانننن
×:مامان و زهرمار
۱۲.۸k
۲۲ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.