رمان 𝑪𝒐𝒇𝒇𝒆𝒆
رمان 𝑪𝒐𝒇𝒇𝒆𝒆
پارت: ⁸
_______________________________________
از دید ات:
کار تموم شد و به سمت خونه حرکت کردم امروز پیاده داشتم میومدم که یهو چراغ های ماشین خورد توی چشمم و بعد چشمام سیاهی رفت
از دید تهیونگ:
داشتم با ماشین حرکت میکردم که دیدم ماشین جلویی حرکت نمیکنه بوق زدم ولی دیدم پیاده شد و منم پیاده شدم و دیدم اون ماشین به ات زده و سریع رفتم پیشش زیاد آسیب ندیده بود ولی بردمش بیمارستان
تهیونگ: میشه کمک کنید؟ ماشین بهش زده
دکتر : اتاق عمل رو آماده کنید
ات رو بردن اتاق عمل و من منتظر موندم
(۳۰ دقیقه بعد)
دکتر آمد بیرون و برگشت و بهم گفت
دکتر : آسیبی ندیده اند فقط یکم زخم و شکستگی استخوان دست هست وگرنه خطری نیست و فردا میتونید ببریدشون
تهیونگ: ممنونم
(پرش به فردا صبح)
رفتم توی اتاقش و ات چشماش رو باز کرد
ات: چی شده؟
تهیونگ: تصادف کردی
ات: چی؟ شما اینجا چیکار میکنید؟
تهیونگ: من اوردمت اینجا دستت شکسته و یک هفته باید توی گچ باشه پس یک هفته لطفا نیا سرکار
ات : چی؟
تهیونگ: آره و الان هم میرم کار های مرخصیت رو انجام میدم
از دید ات:
داخل تعجب بودم آقای کیم من رو آورده بیمارستان؟ وقتی که آمد داخل اتاق بهش گفتم که
ات: آقای کیم...
تهیونگ: تهیونگ بهم بگو تهیونگ
ات: تهیونگ ممنونم که من رو آوردید بیمارستان
تهیونگ: کاری نکردم که بریم؟
ات: اهوم
تهیونگ: راستی از این به بعد بیشتر مراقب خودت باش موقعی که از خیابون رد میشی
ات : باشه
نگاه به گوشیم کردم و دیدم کارینا ۱۲ بار بهم زنگ زده و ۳۵ تا پیام داده بهم و بهش زنگ زدم
ات: الو کارینا؟
کارینا: اتتتتت میدونی چقدر بهت زنگ زدمممم؟
ات: ببخشید آخه بیمارستان بودم
کارینا: چی؟ بیمارستان ات خوبی؟
ات : آره فقط یک تصادف کوچیک کردم و فقط دستم شکسته و الان دارم میرم خونه
کارینا : ات وقتی رسیدی خونه استراحت که کردی بهم زنگ بزن میام پیشت
ات: باشه
کارینا : باشه میبینمت خدافظ
ات: خدافظ
تهیونگ من رو رسوند خونه و یک شیر برای خودم از یخچال برداشتم و خوردم و یکم فیلم دیدم و......
_______________________________________
پایان این پارت ☆
پارت: ⁸
_______________________________________
از دید ات:
کار تموم شد و به سمت خونه حرکت کردم امروز پیاده داشتم میومدم که یهو چراغ های ماشین خورد توی چشمم و بعد چشمام سیاهی رفت
از دید تهیونگ:
داشتم با ماشین حرکت میکردم که دیدم ماشین جلویی حرکت نمیکنه بوق زدم ولی دیدم پیاده شد و منم پیاده شدم و دیدم اون ماشین به ات زده و سریع رفتم پیشش زیاد آسیب ندیده بود ولی بردمش بیمارستان
تهیونگ: میشه کمک کنید؟ ماشین بهش زده
دکتر : اتاق عمل رو آماده کنید
ات رو بردن اتاق عمل و من منتظر موندم
(۳۰ دقیقه بعد)
دکتر آمد بیرون و برگشت و بهم گفت
دکتر : آسیبی ندیده اند فقط یکم زخم و شکستگی استخوان دست هست وگرنه خطری نیست و فردا میتونید ببریدشون
تهیونگ: ممنونم
(پرش به فردا صبح)
رفتم توی اتاقش و ات چشماش رو باز کرد
ات: چی شده؟
تهیونگ: تصادف کردی
ات: چی؟ شما اینجا چیکار میکنید؟
تهیونگ: من اوردمت اینجا دستت شکسته و یک هفته باید توی گچ باشه پس یک هفته لطفا نیا سرکار
ات : چی؟
تهیونگ: آره و الان هم میرم کار های مرخصیت رو انجام میدم
از دید ات:
داخل تعجب بودم آقای کیم من رو آورده بیمارستان؟ وقتی که آمد داخل اتاق بهش گفتم که
ات: آقای کیم...
تهیونگ: تهیونگ بهم بگو تهیونگ
ات: تهیونگ ممنونم که من رو آوردید بیمارستان
تهیونگ: کاری نکردم که بریم؟
ات: اهوم
تهیونگ: راستی از این به بعد بیشتر مراقب خودت باش موقعی که از خیابون رد میشی
ات : باشه
نگاه به گوشیم کردم و دیدم کارینا ۱۲ بار بهم زنگ زده و ۳۵ تا پیام داده بهم و بهش زنگ زدم
ات: الو کارینا؟
کارینا: اتتتتت میدونی چقدر بهت زنگ زدمممم؟
ات: ببخشید آخه بیمارستان بودم
کارینا: چی؟ بیمارستان ات خوبی؟
ات : آره فقط یک تصادف کوچیک کردم و فقط دستم شکسته و الان دارم میرم خونه
کارینا : ات وقتی رسیدی خونه استراحت که کردی بهم زنگ بزن میام پیشت
ات: باشه
کارینا : باشه میبینمت خدافظ
ات: خدافظ
تهیونگ من رو رسوند خونه و یک شیر برای خودم از یخچال برداشتم و خوردم و یکم فیلم دیدم و......
_______________________________________
پایان این پارت ☆
۴.۱k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.