پارت۳
ویو یونا*هنوز در فلش بک میگذرونیم*
خب ساعت تازه ۸:۰۰ عه وسایل هامم که جمع کردم البته فقط چند دست لباس جمع کردم چون نمیخوام چیزایی رو ببرم که منو یاد وقتی اینجا بودم بندازه...الان بهترین بهونه ایی که میتونم جور کنم اینکه بهشون بگم میخوام امشبو برم پیش ترلان و نیا
م/ی:ما داریم میریم بیرون ماردین پیشت باشه مواظبش باش
یونا:من خونه نمیمونم میخوام شب برم پیش نیا اینا تا فردا نمیام ماردینم با خودتون ببرین
م/ی:اون وقت از کی اجازه گرفتی؟
یونا:اولا دیگه ۱۹سالمه دوما مگه اصلا باهام حرف میزنی که بهت بگم
م/ی:هوف...هر غلطی میخوای بکن به من چه
یونا:خوبه
رفتم کیف لپتابم رو با کیف ورزشیم که لباسامو توش ریخته بودم برداشتمو از در رفتم بیرون اژانسی که زنگ زده بودم رسیده بود سوار شدم و ادرس و دادم
رسیدم به فرودگاه و کرایه رو حساب کردم و پیاده شدم
ساعت ۸:۵۶دقیقه بود رفتم توی فرودگاه کیف لباس و کیف لپتابم و داخل دستگاه گذاشتم و رفتم اون سمت تا کیف هامو بردارم بعد انجام کار های لازم روی صندلی نشستم رفتم توی گروه گپ سه نفره منو ترلان و نیا و خداحافظی کردم و ازشون بابت تمام لحظاتی که برام ساختن تشکر کردم ...
خب ساعت تازه ۸:۰۰ عه وسایل هامم که جمع کردم البته فقط چند دست لباس جمع کردم چون نمیخوام چیزایی رو ببرم که منو یاد وقتی اینجا بودم بندازه...الان بهترین بهونه ایی که میتونم جور کنم اینکه بهشون بگم میخوام امشبو برم پیش ترلان و نیا
م/ی:ما داریم میریم بیرون ماردین پیشت باشه مواظبش باش
یونا:من خونه نمیمونم میخوام شب برم پیش نیا اینا تا فردا نمیام ماردینم با خودتون ببرین
م/ی:اون وقت از کی اجازه گرفتی؟
یونا:اولا دیگه ۱۹سالمه دوما مگه اصلا باهام حرف میزنی که بهت بگم
م/ی:هوف...هر غلطی میخوای بکن به من چه
یونا:خوبه
رفتم کیف لپتابم رو با کیف ورزشیم که لباسامو توش ریخته بودم برداشتمو از در رفتم بیرون اژانسی که زنگ زده بودم رسیده بود سوار شدم و ادرس و دادم
رسیدم به فرودگاه و کرایه رو حساب کردم و پیاده شدم
ساعت ۸:۵۶دقیقه بود رفتم توی فرودگاه کیف لباس و کیف لپتابم و داخل دستگاه گذاشتم و رفتم اون سمت تا کیف هامو بردارم بعد انجام کار های لازم روی صندلی نشستم رفتم توی گروه گپ سه نفره منو ترلان و نیا و خداحافظی کردم و ازشون بابت تمام لحظاتی که برام ساختن تشکر کردم ...
۵۲۱
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.